مصاحبه با مت ديمون

۱۳۸۸/۰۷/۱۰ | برچسب‌ها: | 0نظرات

 

 

 

 

 

 

 

«جيسون بورن» بازگشت. تعجبي ندارد كه پس از ساخت فيلم هاي «هويت بورن» و «برتري بورن»، زندگي حرفه اي «مت ديمون» به كلي متحول شود و تهيه كنندگان متقاعد شوند كه با ساخت سومين قسمت از اين مجموعه -التيماتوم بورن- مي توانند هواداران «جيسون» را راضي تر كنند.

مت ديمون
«جيسون بورن» بازگشت. تعجبي ندارد كه پس از ساخت فيلم هاي «هويت بورن» و «برتري بورن»، زندگي حرفه اي «مت ديمون» به كلي متحول شود و تهيه كنندگان متقاعد شوند كه با ساخت سومين قسمت از اين مجموعه -التيماتوم بورن- مي توانند هواداران «جيسون» را راضي تر كنند. بنابراين، «مت ديمون» با بازي دوباره در نقش «جيسون بورن»، يكي از منفورترين جاسوس هاي تاريخ سينما را به تصوير كشيد و تبديل به ستاره اي بزرگ در هاليوود شد. «هاليوود ريپورتر» با «ديمون» درباره اين فيلم گفتگويي انجام داده است.
" طي سالياني كه نقش يك قاتل فراموشكار را بازي كرده ايد، چه چيزهايي آموخته ايد
"" درباره بازي در اين نقش ها بايد بگويم كه ٧ سال از عمرم را روي اين فيلم ها گذاشتم. بدون شك «جيسون بورن»، مهم ترين شخصيتي است كه تاكنون بازي كرده ام. شايد فقط حضور در فيلم «ويل هانتينگ خوب» در كنار «بن افلك» را بتوانم با مجموعه فيلم هاي «بورن» مقايسه كنم. زيرا «ويل هانتينگ خوب» باعث شد من و «افلك» به شهرت برسيم.
" درباره تاثيري كه بازي در اين نقش روي كارنامه هنري تان گذاشت، چه نظري داريد
"" به شدت دوست داشتم در اين ٣ فيلم، بازي كنم. چون فيلم نامه آنها را دوست داشتم. هر كدام از اين فيلم ها، مي توانست در گيشه به سختي شكست بخورد و يك «سيريانا»ي ديگر شود. «جورج كلوني» و من هرچه سرمايه داشتيم روي فيلم «سيريانا» گذاشتيم، فيلمي كه به خاطر پيچيدگي مخاطب كمي را جذب كرد. فيلم «مردگان» جديدترين ساخته «مارتين اسكورسيزي»، جوايز اسكار را درو كرد و در گيشه هم توفيق نسبي به دست آورد. اگر بخواهيم درباره فيلم هاي اسكورسيزي صحبت كنيم، مي بينيد كه فيلم هاي او در گيشه فروش زيادي ندارد. حتي شاهكارهايش مثل «رفقاي خوب» و «گاو خشمگين» در گيشه با استقبال چنداني روبرو نشد. اما كار كردن با او و همكاري در خلق يك شاهكار، بيش از موفقيت تجاري فيلم ارزش دارد. من به بازي در آثاري توجه نشان مي دهم كه فيلم نامه آنها را دوست داشته باشم و در مجموع بيشتر فيلم هايي را كه كار كرده ام، دوست دارم زيرا در هر يك از آنها اجازه داشتم، خلاقانه كار كنم.
" از نظر زماني، ساخت «هويت بورن» با «برتري بورن» چه فرق هايي داشت
"" فكر مي كنم، تابع شرايط زماني خود هستند. «هويت بورن» بعد از حوادث ١١ سپتامبر ساخته شد. تمام آن ترس ها، دلهره ها و شرايط بغرنج سياسي در اين فيلم منعكس شد. در عراق، همه چيز در حال تغيير بود و «بورن» اين اسطوره آمريكايي، قصد داشت از اشتباه هايش كناره بگيرد و بابت آن ها عذرخواهي كند. او مي خواست مسئوليت رفتارش را بپذيرد. حالا شما در «برتري بورن» مي بينيد كه او هفت تيرش را روي شقيقه كسي كه به او دروغ گفته است، مي گذارد و مي شنود كه: اين كاريه كه بلدي، تو مي خواهي زندگي مردم آمريكا را نجات بدهي! و بورن پاسخ مي دهد: تو باعث شدي اين نمايش مسخره رو راه بيندازم. من حالا فهميدم كه ديگر نمي خواهم اين كار رو ادامه بدم.
" آيا «پل گرين گراس» (كارگردان فيلم) موقع شكل گيري فيلم، با شما در ارتباط بود
"" بله، او كارگردان بسيار متبحري است. در ضمن نويسنده بزرگي است كه قلم بسيار خوبي دارد. فيلم «برتري بورن» اثري جذاب است كه شما داستان را مي گوييد و شخص ديگري آن را با چيزي كه متصور مي شود، مي نويسد. هر كارگرداني، قسمتي از وجودش را در يكي از فيلم هايش به نمايش مي گذارد و اين غيرقابل اجتناب است. ما خيلي خوش شانس بوديم كه «جورج نولفي» را در كنارمان داشتيم. هر روز سر صحنه، روي قسمت هايي كه مربوط به همان روز مي شد، كار مي كرديم. در حالي كه «جورج» در هتل روي بخش هايي كه مربوط به روز بعد مي شد كار مي كرد. نمي گويم كار آساني بود اما با توجه به ٣ نويسنده اي كه روي فيلم نامه كار كرده بودند و خود «پل» كه نگران همه چيز بود، ما با خيال راحت سرصحنه مي رفتيم.
" درباره بازي در يك مجموعه فيلم پرفروش ديگر چه فكر مي كنيد
"" راستش دلم مي خواهد در چنين فيلم هايي بازي كنم. همان كساني كه «دسته يازده نفره اوشن» را نوشتند، فيلم Rounders را هم نوشتند اما من پيشنهاد آنها را نپذيرفتم. «استيون سودربرگ» درباره «اوشن ها» نزد ما آمد و گفت: «مي خواهم يكي ديگر بسازم و من گفتم باشد من آماده ام.» اما من فكر نمي كردم اين فيلم دنباله دار شود و قسمت هاي بعدي هم در راه باشد. من فقط حاضرم در دنباله هر فيلم خوبي بازي كنم. همواره دوست دارم با همان افرادي كه در فيلمي موفق همبازي بوده ام، بازي كنم. اين فيلم ها چه دنباله دار باشد يا نباشد، بازي در آنها را مي پذيرم.
" مي خواهيد در سينما به چه چيزي مشهور شويد
"" همان كاري كه «بن افلك»، «جورج كلوني» و «كلينت ايستوود» كردند. اين ها بازي مي كنند، مي نويسند، كارگرداني مي كنند. من عاشق فيلمسازي هستم و دلم مي خواهد يك روز فيلمي را كارگرداني كنم. ظرف ١٠ سال گذشته، كارنامه بازيگراني را كه كارگردان شدند، بررسي كردم. ديدم چه عالي است كه يك بازيگر، فيلم خودش را كارگرداني كند. من با خيلي از آنها كاركردم. فكر مي كنم اكنون وقتش رسيده كه كارگردان شوم، البته قبول دارم به دست آوردن سابقه اي درخشان در اين كار سخت است، اما به هر حال سعي خود را مي كنم.
" از «جورج كلوني»، دوست قديمي تان بگوييد.
"" «جورج»، آن طور كه مي خواهد و مي تواند زندگي مي كند. با وجود اين كه «پاپاراتزيها» -عكاسان مطبوعاتي- او را رها نمي كنند اما او زندگي خودش را دارد. در خانه زيبايش در ايتاليا، دوستانش را جمع مي كند. فرد بسيار بخشنده اي هم هست. به عنوان يكي از دوستان «جورج»، فقط بايد تلاش كنيد دوست او باقي بمانيد. اين كار بزرگي است. من سعي مي كنم در فهرست دوستان او بمانم، چون زندگي عالي او با دوستانش گره خورده است

0 نظرات:

ارسال یک نظر

مطالب قبلي