عجيب‌ترين مرگ و ميرها

۱۳۸۸/۰۷/۲۷ | برچسب‌ها: | 0نظرات

آرنولد بنت: داستان نویس انگلیسی (1867،1931)
وی برای آنکه ثابت کند آب شهر پاریس از نظر بهداشتی کاملا سالم است، یک لیوان از آن را خورد و در اثر تیفوئید ناشی از آن مرد.
آلن پینکرتون: ( موسس آژانس کارآگاهی آمریکا 1819، 1884)
هنگام نرمش صبحگاهی به زمین خورد و زبانش لای دندان ماند و زخم شد و در اثر قانقاریای ناشی از این زخم درگذشت.
اسکندر کبیر: ( پادشاه مقدونی 356 ،323 ق.م )
به دنبال دو روز میگساری و عیاشی در اثر تب درگذشت.
الکساندر: ( پادشاه یونان 1920،1893)
یک میمون خانگی گازش گرفت و در اثر عفونت خون در گذشت.
تامس آت وی: ( نمایشنامه نویس انگلیسی 1652، 1685)
مرد فقیری بود. به دنبال روزها گرسنگی سرانجام یک سکه به دست آورد و با آن ، یک دست گوشت خرید و از شدت ولع ، همان لقمه دهان پرکن اول ، گلو گیرش شد و خفه اش کرد!
جیمز داگلاس ارل مورتون: ( 1525،1581)
بوسیله دستگاهی شبیه گیوتین که خودش آن را به اسکاتلندیان معرفی کرده بود، سر بریده شد.
رودولفونی یرو: ( ژنرال مکزیکی 1880، 1917 )
اسبش در شن روان گرفتار شد و سنگینی طلاهایی که به همراه داشت باعث فرو رفتن به درون ماسه و مرگش شد.
زئوکسیس: ( نقاش یونان قرن پنجم ق.م )
به تصویری که از یک ساحره پیر کشیده بود آنقدر خندید که یکی از رگ هایش پاره شد و مرد!
ژراردونرال: ( نویسنده فرانسوی 1885،180 8)
با بند پیشبند، خود را از تیر چراغ برق خیابان ، حلق آویز کرد.
فالک فیتز وارن چهارم: ( بارون انگلیسی 1230، 1264)
در بازگشت از یک جنگل، اسبش در باتلاق افتاد و فالک که زره پوشیده بود، در درون زره اش خفه شد.
کلادیوس اول: ( امپراطور روم 54 ب م. 10 ق.م )
با یک پر آغشته به سم خفه شد!
همۀ اینها نشونۀ اینه که مرگ همه جا درانتظار ما هست …
داخل خنده ، داخل آب ، خوردن و …
مرگ آدمو به یاد خیلی چیزا می ندازه پس میگم ، مرگ بهترین راه نجاته!

0 نظرات:

ارسال یک نظر

مطالب قبلي