گفتگو با سعيد نعمت‌الله، نويسنده فيلمنامه جراحت

۱۳۸۹/۰۶/۱۲ | برچسب‌ها: | 0نظرات

http://www.cinetmag.com/Photo/News/Larg/Daftarkhaneh13_Cinet_l_63015.jpg

جراحت قصه كدورت‌هاست
پس از زیر هشت، جراحت دومین سریالی است كه با فیلمنامه سعید نعمت‌الله در سال جاری از تلویزیون پخش می‌شود. در فرصت دوباره‌ای كه پس از گفتگو با او درباره زیر هشت دست داد، با نعمت‌الله درباره ویژگی‌های فیلمنامه سریال جراحت به گفتگو نشستیم.
طرح اولیه این فیلمنامه توسط محمدرضا شفیعی تهیه‌كننده كار نوشته شده است. آن طرح قصه اختلاف 2 برادر بر سر ارث و میراث بوده كه در ادامه كار توسط نعمت‌الله شاخ و برگ‌هایی به آن اضافه شده است.
این نویسنده تاكنون نگارش فیلمنامه‌های مختلفی چون سریال «رستگاران» و فیلم «حوالی اتوبان» را به عهده داشته است.

به نظر من‌ می‌توانیم زیر هشت را یك سریال اجتماعی و شهری بدانیم و در مقابل، جراحت را در دایره كارهای خانوادگی دسته‌بندی كنیم. شما خودتان با این مرزبندی چقدر موافقید؟
من كاملا موافقم. صریح‌ترین كار اجتماعی من «زیر هشت» بوده است. این سریال هیچ تعارفی با كسی نداشت. جراحت هم تعارف ندارد. اما مهندسی و بسترش متفاوت است. در زیر هشت دنبال این بودیم كه یك جامعه متلاطم آدم‌ها را به كجا می‌برد. در جراحت یك خانواده متلاطم را داریم؛ خانواده‌ای كه بر جامعه غلبه كرده و جامعه گزندی به آنها نمی‌رساند. آنها خیلی طبیعی در جامعه زندگی می‌كنند و مشكلی با اجتماع اطرافشان ندارند، اما خودشان در داخل مشكل دارند. كلافشان درست گره نخورده است. همه این سال‌ها فكر می‌كرده‌اند درست گره خورده‌اند. بزرگ كه بزرگ‌ترشان بوده برایشان تصمیم می‌گرفته است. آن بزرگ‌تر وقتی پای منافعی مثل اولاد و آبرویش وسط می‌آید مدیریتش را از دست می‌دهد.
جراحت در پی نقد فرهنگ گفتگو است. ما باید بلد باشیم با وجود اختلاف سلیقه وقتی منفعتمان به خطر می‌افتد همدیگر را تحمل كنیم. در بین فیلمنامه‌هایی كه نوشته‌ام احساس می‌كنم جراحت از همه كم غلط‌تر است.

در عین حال جراحت هم نقد اجتماعی صریحی دارد. هم به معضلات ازدواج می‌پردازد و هم آبروداری‌های نمایشی را به نقد می‌كشد. با این حال چرا مخالفت‌هایی كه با زیر هشت شد، بیشتر بود؟
من در زیر هشت یك خشونت خودخواسته را قرار داده بودم. زیر هشت یك آینه تمام‌نما از پلشتی‌های اطرافمان بود. زیر هشت كار خودش را كرد. هر چند شاید جامعه ما آمادگی پذیرش چنین واقعیت‌هایی را نداشت.

مولفه‌های مشترك مثل خشم و كینه و انتقام در هر دو سریال دیده می‌شود. تا آنجا كه برخی به شوخی می‌گویند احتمالا مسعود كیمیایی برای فیلمنامه فیلم بعدی‌اش به سراغ شما می‌آید! از آن طرف برای برخی این سوال پیش آمده كه شما چرا این قدر به این گونه مضامین علاقه نشان می‌دهید؟
نه كیمیایی به سراغ من نمی‌آید. او برای خودش هزار تا سعید نعمت‌الله است. پس دلیلی ندارد كه سمت من بیاید. او هم از من فیلمنامه‌نویسی را بهتر بلد است، هم جامعه‌اش را بهتر می‌شناسد و هم تجربه بیشتری دارد. هیچ وقت سمت من نمی‌آید.
در رابطه با سوال دیگرتان باید بگویم خشم، انتقام، جاه‌طلبی، عشق و تنفر در همه جوامع وجود دارد. اینها اصولی هستند كه قصه را می‌سازند. اینها ماده خام قصه هستند. این مولفه‌ها را من اضافه نكرده‌ام. زیر هشت و جراحت هر دو در یك جامعه ساخته شده‌اند.

احساس می‌شود در فیلمنامه جدیدتان بیشتر به لحظات روزمره و غیربحرانی زندگی توجه كرده‌اید. درست است؟
من در جراحت این طوری حركت كردم. چون اقتضای فیلمنامه این بود. ما شخصیتی مثل ناصرخان و همسرش را داریم. من معتقدم هر چه قصه به تو دستور بدهد باید همان را اجرا كنی. تو نمی‌توانی برای خوشایند كسی حركتی بكنی. همه كارهایت باید برای خوشایند قصه باشد. در 5 قسمت اولیه سریال لحظات طبیعی زندگی را داشتیم. من می‌دانستم كه ریتم سریال جراحت باید كُند باشد. می‌دانستم كه در 4، 5 قسمت اول، مردم نمی‌توانند با آن ارتباط برقرار كنند. سعی كردم كمی از لحظات زندگی روزمره را در آن بیاورم. این كار یك جاهایی بیننده را پس می‌زد. او دوست داشت قصه زودتر به جریان بیفتد.
برای جراحت باید یك پی‌ریزی‌هایی را می‌كردم. این یكی از اصول فیلمنامه‌نویسی است. باید در 5 قسمت اول كدهایی را می‌گذاشتیم. در یكی از قسمت‌ها لطیفه می‌گوید: «بزرگ، آدم توداری است و توی خودش می‌ریزد. من نگرانم.» در قسمت سیزدهم از این جمله استفاده می‌كنم.
از قسمت ششم به بعد بیننده هر شب فلاش‌بك‌هایی به قبل می‌زند. من باید اتحاد این دو خانواده را نشان می‌دادم كه بعد انفجارشان جذاب می‌شد.

چرا اسامی كه برای شخصیت‌هایتان انتخاب كرده‌اید، این قدر كمیاب هستند؟ اسامی مثل لطیفه،‌ بزرگ، امیر حافظ، افسر و...
لطیفه و بزرگ اسم‌های قدیمی هستند. در محله خودمان یك مادربزرگی هست به نام مامان لطیفه. مادربزرگ همسر من نامش لطیفه است. من اسم بزرگ را در خانواده‌های قدیمی دیده‌ام. امیرحافظ اسم مورد علاقه من است. من هم اسم حافظ را دوست دارم و هم اسم امیر را. در عین حال بقیه اسامی كمیاب نیستند. اسامی مثل اسماعیل، انسی، اكرم و... تركیبی از هر دو را داریم.

چرا در جراحت با یك سری آدم‌های ثابت مواجه هستیم؟ یعنی شخصیت جدیدی وارد نمی‌شود و قصه همان آدم‌های قبلی وارد مرحله تازه‌ای می‌شود.
من خیلی علاقه‌مند بودم سریالی را بنویسم كه با یك مربع جلو برود و شخصیت‌های جدید به آن اضافه نشود. فقط شوهر ملیحه در قسمت سیزدهم اضافه می‌شود. البته او هم از اول بوده و ما حواسمان نبوده است. در ادامه شوهر ملیحه قصه‌ها را جلو می‌برد. شما نمی‌فهمید در سریال جراحت نقش اصلی چه كسی است. در یك قسمت، بزرگ سكانس‌های زیادی دارد و در یك قسمت فقط یك سكانس دارد. در یك قسمت اسماعیل شخصیت پررنگ قصه می‌شود. چیزی كه برای من اهمیت داشت، همین بود. این كه بدون یك قهرمان جلو برویم. در این سریال یك مجموعه جلو می‌رود. در زیر هشت شخصیت اصلی عطا بود. اما در جراحت دوست داشتم یك مجموعه از آدم‌ها را داشته باشم. شما هیچ وقت نمی‌توانی بگویی این یك نفر بیشتر از همه دیده می‌شود. یك نویسنده باید این قدر خودخواه باشد كه فقط به فیلمنامه‌اش توجه كند.

امیرحافظ و اكرم هم جزو اضلاع این مربع هستند؟
نه. مربع من اسماعیل، بزرگ، لطیفه و انسی بود. این مربع امیرحافظ و اكرم را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. این مربع خواهرزاده كامیار را از او گرفته است. تمام آدم‌ها تحت تاثیر این مربع هستند.

چرا در جراحت تحول آدم‌ها را نمی‌بینیم؟ یعنی تا این جای كار همه وی‍ژگی‌های ثابتشان را حفظ كرده‌اند.
جراحت فیلمنامه تحول نیست. در جراحت آدم‌ها دچار سوءتفاهم می‌شوند. اما كسی نمی‌خواهد انتقام بگیرد. جراحت قصه كدورت‌هاست.

احساس می‌شود كه اینجا فیلمنامه‌نویس خودش پشت هیچ شخصیتی نایستاده و از همه به یك اندازه دفاع می‌كند. در حالی كه شما در زیر هشت علی عیوضی را داشتید كه انگار شخصیت مورد علاقه‌تان بود.
من سعی می‌كنم هیچ گاه پشت شخصیتی نایستم. اگر از زیر هشت شما این طوری برداشت كرده‌اید پس من اشتباه كرده‌ام. من ترجیح می‌دهم اگر قرار است پشت سر كسی بایستم، پشت سر مادرهای فیلمنامه بایستم. من نمی‌خواهم از كسی دفاع كنم و بگویم حرف او را گوش كنید. من به عنوان نویسنده كاره‌ای نیستم. من یك فیلمنامه‌ای می‌نویسم و بیننده هر جایش را بخواهد گوش می‌كند. هیچ دلیلی وجود ندارد كه من از بیننده‌ام عاقل‌تر و باهوش‌تر جلوه كنم. فرق من و بیننده این است كه شغل من نویسندگی است. به نظر من نویسنده نمی‌تواند الگوسازی كند. شاید یك نویسنده مثل دكتر شریعتی بتواند الگوسازی كند. اما من بلد نیستم. دكتر شریعتی نشانه‌هایش را داشت. اما من ندارم.
من معمولا در فیلمنامه‌هایم آدم بد ندارم. همه آدم‌ها در یك حد وسط هستند. در جراحت كامیار یك كینه‌ای دارد. اما وقتی امیرحافظ و اكرم می‌خواهند به خانه‌اش بروند، پسرش را نصیحت می‌كند. می‌گوید یك جوری نگاهشان نكن كه معذب باشند.

انگار شرایط نابسامان اجتماعی جایگزین این آدم بد‌ها شده است. بارزترین ویژگی محیط اجتماعی سریال شما این است كه آدم‌ها بیش از هر چیز نگران حرف مردم و قضاوت دیگران هستند.
هر چقدر جلوتر می‌رویم این چیزها كمتر می‌شود. چون زندگی‌ها در دور تند انجام می‌شود. ما در همین زندگی دور تند آدم‌هایی را داریم كه ریتم زندگی‌شان كند است. برای اینها حرف مردم اهمیت دارد. تندتر شدن زندگی دلیل بهتر شدنش نیست. من فكر می‌كنم آنهایی كه با اتوبوس سفر می‌كنند بیشتر از هواپیمانشینان لذت می‌برند. برای آدم‌های جراحت واكنش اطراف و حرف مردم و همسایه اهمیت دارد. طرح فیلمنامه به تو می‌گوید كه این آدم‌ها باید مردم دار باشند.

بخش دیگری از نقد جراحت به مساله آسیب‌پذیر بودن زن مربوط می‌شود. شما یك فضای مردانه‌ای را نشان می‌دهید كه در آن زنان خیلی اجازه دخالت ندارند. همچنین زنی را داریم كه به اصرار پدرش باید به ادامه یك زندگی تن بدهد.
مساله آسیب‌پذیر بودن زن موضوعی است كه وجود دارد. ما تا دهه پیش جامعه مردسالارتری بودیم. اما الان نمی‌شود جامعه را مردسالار نگه داشت. در صد‌ها سال گذشته زن به گونه‌ای معرفی شد كه آسیب‌پذیر باشد. زن‌ها بدون این كه خودشان بخواهند به این آسیب‌پذیری می‌رسند. وقتی دو نفر طلاق می‌گیرند می‌گویند زن بیوه است. نمی‌گویند مرد بیوه است. اما به دلیل اقتداری كه زنان ما دارند، آسیب‌پذیری‌شان كمتر شده است. در 10 سال اخیر این اقتدار بیشتر شده است. انسی می‌داند واكنش بزرگ سر حق‌خواهی‌اش چه خواهد بود. اما بزرگ حریف انسی نمی‌شود. او سر آینده پسرش با كسی رودربایستی ندارد. خواه یا نه خواه در مملكت ما زن‌ها وسط میدان دارند حرفشان را می‌زنند. زن‌ها دارند حق‌شان را می‌گیرند. در جراحت زن‌ها اگر فكر كنند آسیب‌پذیرند، همیشه آسیب‌پذیر می‌مانند.

در رابطه با دیالوگ‌ها توضیح بدهید. به نظر می‌رسد دیالوگ‌هایتان نسبت به سریال قبلی قابل‌فهم‌تر است.
پایگاه این آدم‌ها جنوب شهر تهران است. در آن مناطق توی خیابان این طوری حرف می‌زنند و این طوری به هم تكه می‌اندازند. لحن هر آدمی در جراحت بر اساس اصالتش انتخاب شده است.
در زیر هشت من كاره‌ای نبودم. فیلمنامه می‌گفت چطور باید دیالوگ بنویسی. ادبیات آدمی كه با قمه دزدی می‌كند با ادبیات یك كارخانه‌دار فرق می‌كند.

0 نظرات:

ارسال یک نظر

مطالب قبلي