گزیده سرمقاله‌ روزنامه ‌های امروز صبح / ۸ مهر

۱۳۸۹/۰۷/۰۸ | برچسب‌ها: | 0نظرات

http://fery4u69.persiangig.com/mmmm/%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87.jpg
روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کیهان: خیال خام
«خیال خام» عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم مهدی محمدی است که در آن می‌خوانید؛ در این تردیدی نیست که حوادث سال ۸۸ مناسبات و مرزهای جامعه سیاسی ایران را به نحو اساسی دگرگون کرده است. «سیاست داخلی» در ایران اکنون هیچ شباهتی به آنچه مثلا در اواخر سال ۸۷ می شد دید، ندارد. چهره هایی از میدان به در شده اند، چهره های جدیدی ظهور کرده اند و برخی گروه ها و احزاب اگرچه همان موقع هم تلاش می کردند نقش اپوزیسیون درون نظام را بازی کنند ولی حالا دیگر رسما به جرگه ضد انقلاب پیوسته اند و ولو به صد زبان ادعا کنند هنوز خود را بخشی از نظام می دانند نظام به اندازه کافی حجت و بینه دارد که این ادعا را از آنها نپذیرد. مهم تر از همه اینها اما تحولات گفتمانی است که درون جامعه سیاسی ایران رخ داده است. واضح است که گفتمان سیاسی در ایران هم تفاوت هایی اساسی با زمان آغاز مبارزات انتخاباتی سال ۸۸ کرده است.
در اینجا منظور از گفتمان مجموعه مفاهیم (یعنی اصطلاحات و کلماتی که سیاستمداران برای بیان مقاصد خود آنها را به کار می گیرند)، گزاره ها (به معنای ترکیب مفاهیم با یکدیگر و تولید الگوهایی برای فعالیت سیاسی) و شکل های استدلال (یعنی شیوه ای که گروه های سیاسی از خود دفاع یا دیگران را با آن نقد می کنند) در بر می گیرد.
در سیاست داخلی ایران، اکنون اصطلاحاتی به کار می رود که عمری طولانی ندارد اما چنان جا افتاده که گویی سالها به کار برده می شده است. مثلا اصطلاح فتنه را در نظر بگیرید. تا پیش از حوادث سال ۸۸ این اصطلاح، واژه ای با درونمایه دینی-تاریخی بود که اغلب برای توصیف وضعیتی در گذشته یا وضعیت هایی محتمل در آینده -که احتمال وقوعشان بسیار ضعیف است- به کار برده می شد که تشخیص حق از باطل در آن بسیار دشوار است. اکنون اما اصطلاح فتنه مستقیما توصیفی است از عمل واقعی و مستمر یک جریان سیاسی خاص که هر روز مصداق هایی جدید پیدا می کند. اصلاح وحدت هم مورد جالبی است.
تا پیش از حوادث سال ۸۸ وحدت یک ارزش اجتماعی و سیاسی تلقی می شد که باید برای وقوع آن تلاش کرد و تلقی رایج این بود که در هر حال امری پسندیده است. در حالی که در اوضاع و احوال کنونی روشن است که لااقل در میان بخش هایی از جامعه سیاسی، وحدت معنایی جز نادیده گرفتن جرائم و جنایات جماعتی خاص و باز کردن دوباره راه برای ورود آنها به ساخت سیاسی کشور ندارد.
نمونه هایی از این دست فراوان می توان آورد (و در جای خود باید این بحث را تدقیق کرد) اما نتیجه بحث مهم تر از محتوای آن است و آن نتیجه این است که این روند آشفته سازی گفتمانی فضای سیاسی، یک پروژه است نه یک پروسه؛ به این معنا که این روند برنامه ریزی شده واز جانب محافل و جریان های خاصی هدایت می شود و مخاطبانی خاص را هم هدف گرفته است.
به دلایلی که این نوشته جای بحث از آنها نیست، اصلی ترین جریانی که محتمل است قربانی این روند باشد یا به عبارت بهتر جریانی که طراحان این پروژه تلفات گرفتن از آن را هدف خود قرار داده، همان جریانی است که اصولگرایی خوانده می شود و در حدود ۶ سال گذشته بیش از هر گروه و گفتمان سیاسی دیگری مورد اقبال و محل رجوع مردم بوده است. در واقع کاملا بجا و دقیق است اگر بگوییم پروژه ای جدید برای ضربه زدن به هویت و پرچمی به نام اصولگرایی آغاز شده که هر روز از روزنی جدید و با شکل و ادبیاتی خاص ظاهر می شود اما اهداف آن در همه موارد یکسان است. این نوشته تلاش می کند اهداف کلان خفته در پس این پروژه را که ماه ها رصد شده اجمالا فهرست کند. دلایلی وجود دارد که نشان می دهد برخی اتاق فکر خاص در داخل و خارج کشور تصمیم گرفته اند با طراحی یک پروژه ویژه،- به زعم خود- ایجاد شکاف در میان اصولگرایان را دنبال کنند. رئوس این پروژه اجمالا چنین است.
اول- جنگ قدرت. این پروژه بر آن استوار است که افکار عمومی در یک بازه زمانی طولانی -که بتوان آن را نشان دهنده یک رویه دانست نه یک اتفاق- این پیام را دریافت کند که اصولگرایان برای به دست آوردن سهمی بیشتر از کیک قدرت حاضرند با یکدیگر به مثابه دشمن برخورد کنند و از به کار بردن هیچ ابزار و روشی برای حذف یا ضربه زدن به هم ابا ندارند. یکی از روش های اجرای این پروژه آن است که کسانی دوستان اصولگرای خود را به صرف یک یا چند خطا به خروج از دایره اصولگرایی متهم کنند.
دوم- محور دوم پروژه ای که جریان اصولگرا را هدف خود قرار داده، ایجاد بحران ارزشی دراین جریان است. اصولگرایی تا امروز بر مبانی استوار بوده که همه حاضران در این خیمه تصور می کرده اند اجمالا درک روشنی از آن دارند. اسلام، امام، انقلاب و رهبری رئوس آن مبانی را تشکیل می داده است. حال تصور کنید موجی آغاز شود که می گوید این ارزش ها از ابتدا درست فهمیده نشده و باید در فهمی که عموما از آنها وجود دارد تجدید نظر کرد. این تجدید نظرطلبی جدید از جمله می تواند به این منجر شود که ارتباط گیری با خرده فرهنگ های خاص با این استدلال که آنها تا امروز بیهوده مورد بی مهری قرار گرفته اند و همه اصولگرا هستند مگر اینکه خلاف آن ثابت شود، جایگزین ارتباط با توده های مردم مومن و انقلابی شود. مرحله بعدی می تواند این باشد که ادبیات لازم برای جذب این خرده فرهنگ ها تبدیل به ادبیات غالب شود و جای ادبیات استاندارد اصولگرایی را بگیرد.
سوم- محور سوم این پروژه که می توان دید دشمن سعی می کند اصولگرایان را به سمت آن سوق دهد، جایگزین کردن گفتمان و برنامه خدمت با گفتمان ها و برنامه های دیگر است. تا آنجا که به توده های مردم مربوط می شود مهم ترین عامل گرایش آنها به اصولگرایان و ایستادگی بر موضع خود درباره آنها این بوده است که این جریان ثابت کرد دولت خادم مردم است. درگیر شدن با ویژه خواران و مراعات نکردن آنها به هیچ قیمت و در مقابل قائل شدن این حق برای مردم که بر خادمان خود سخت بگیرند و از آنها انتظارات و توقعات بزرگ داشته باشند، فضایی است که دولت اصولگرا در این کشور به آن عینیت بخشید. حال تصور کنید این گفتمان تبدیل به گفتمانی شود که در آن خدمت به مردم به هدفی درجه ۲ و ۳ تبدیل شده و جای آن را نوعی پز روشنفکری گرفته که نه اصل و نسبش معلوم است و نه اساسا جدی گرفته می شود. آن وقت است که مردم مومن احساس خواهند کرد برخی افراد کار به دست، برای نظام ارزشی آنها و توقع و تعریفی که از«مسئول مطلوب» دارند احترامی قائل نیستند.
چهارم- محور بعدی آن است که جریان اصولگرا ولو اندکی نسبت به اصلی ترین و مهم ترین عامل انسجام و قوت خود یعنی تبعیت محض و بی چون چرا در تصمیم و تحلیل از رهبری، و مقدم داشتن امر ولی بر خواست و تشخیص خود کاهلی کند. یکی از مهم ترین درس هایی که دشمن از فتنه ۸۸ آموخته این است که اگر بتواند در این فرایند یعنی فرایند تبعیت از ولایت اختلال ایجاد کند خواهد توانست در صف متحد و یکپارچه ملت شکاف بیندازد.
مجموعه اهداف یاد شده را می توان در تحرک آشکار و پنهان دشمن مشاهده کرد بنابراین بدیهی است که اصولگرایان مانند همیشه با دقت و بصیرت می توانند نقشه شوم دشمنان بیرونی و دنباله های داخلی آنها را ناکام و عقیم بگذارند که خوشبختانه شواهد موجود حکایت از این بصیرت دارد.
سیاست روز:صندوق بین‌المللی پول و هدفمندی یارانه‌ها
«صندوق بین‌المللی پول و هدفمندی یارانه‌ها»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن می‌خوانید؛هدفمندی یارانه‌ها قرار است که در پایان مهرماه جاری عملیاتی شود. ابتدا قرار بر این است که یارانه‌های نقدی به حساب مردم واریز و سپس اصلاح قیمت اعلام و اجرا شود.
بر سر بررسی و اجرای این طرح ملی چندین سال کار شده است. هم در دولت و هم در مجلس.
اتفاق نظر اکثریت نمایندگان مجلس و برخی کارشناسان اقتصادی بر این است که این طرح باید اجرا شود. طرح خوبی است، باعث تحول در اقتصاد کشور خواهد شد. زندگی مردم را نیز متحول خواهد کرد.
این مطالبی است که در رسانه‌ها بارها گفته شده است و می‌توان آن را یک روی سکه طرح هدفمندی یارانه‌ها دانست.
اما برخی دیگر اعتقاد دارند که اجرای طرح هدفمند کردن یارانه‌ها با این ساختار فعلی و با توجه به آماده نبودن زیرساخت‌های لازم برای اجرای آن، وضعیت اقتصادی از وضعیت کنونی وخیم‌تر خواهد شد. افزایش تورم خواهیم داشت. کارخانه‌ها و کارگاه‌ها تعطیل خواهند شد و قس‌علی هذا.
اما چند وقتی است که «صندوق بین‌المللی پول» اصرار عجیبی نسبت به اجرای این طرح دارد.
این صندوق در گذشته نیز بر اجرای طرح هدفمندی یارانه‌ها در ایران تاکید داشت، اما این صندوق بین‌المللی در تازه‌ترین اظهارنظر خود که توسط دو کارشناس ارشد اقتصادی در گفت‌وگویی انجام داده‌اند، مطالب جالب توجهی را مطرح کرده‌اند.
دو اقتصاد‌دان به نام‌های «دومینک گیلوم» و «رومان زیتک» پیش‌بینی کرده‌اند که هدفمندی یارانه‌ها اقتصاد ایران را متحول خواهد کرد و زمان کنونی بهترین زمان اجراست.
این دو اقتصاد‌دان در پاسخ به پرسش‌های دیگری، مسائلی را مطرح کرده‌اند از جمله دلایل اجرای طرح هدفمندی یارانه‌ها، تصویری از شرایط اقتصادی ایران، چه چیز یارانه‌ها بسیار بد است و … اما جدای از این که اجرای هدفمندی یارانه‌ها نیاز امروز کشور است که البته چگونگی اجرای آن نیز بسیار مهم است، تاکید این دو اقتصاد‌دان ارشد صندوق بین‌المللی پول بر زمان کنونی به عنوان بهترین زمان اجراست.
به نظر می‌رسد باید کمی به اینگونه اظهار نظرات کارشناسی از سوی اینگونه سازمان‌های اقتصادی دنیا شک کرد و این شک را با بررسی و تحلیل بیشتر بر روی طرحی که قرار است به زودی اجرا شود، انجام داد.
سال‌ها پیش از این بسیاری از کشورهای جنوب شرق آسیا با اجرای طرح‌های اقتصادی صندوق بین المللی پول گرفتار بحران اقتصادی شدیدی شدند. کشورهایی از جمله اندونزی، فیلیپین، تایلند، سنگاپور و …، تنها کشوری که از این بحران اقتصادی جان سالم به در برد کشور مالزی بود. حتی این بحران اقتصادی تا حدودی بر چین نیز تاثیر گذاشت.
دامنه بحران اقتصادی به ایران نرسید چون سیاست‌های اقتصادی صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی را اجرا نمی‌کرد و همین امر باعث شد تا در آن سال تاثیرات منفی این بحران به ایران نرسد.
در هر حال با این توضیحات به نظر می‌رسد بازنگری جدی و کارشناسی بر روی چگونگی و زمان اجرای طرح هدفمندی یارانه‌ها، اطمینان خاطر بیشتری را برای مسئولین و مردم فراهم خواهد کرد.
مردم سالاری:یکه تازی دلا ر و طلا
«یکه تازی دلا ر و طلا»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی مردم سالاری به قلم کوروش شرفشاهی است که در آن می‌خوانید؛چند روزی است که به نظر می رسد بازار طلا  و ارز کار خودش را می کند و مسوولا ن هم کار خودشان  را انجام  می دهند و گرانی های سرسام آور اخیر در این بازار حکایت از آن دارد که بازار در جهت عکس سیاست های ضد تورم دولت حرکت می کند.
از آنجا که در این روزهای اخیر قیمت سکه و ارز به دقیقه و شاید هم ثانیه تعیین می شود  و در آخرین قیمت، سکه طرح قدیم ۳۸۵ هزار تومان و هر دلا ر آمریکا ۱۲۵۰ تومان بوده است.
البته باید این نکته مورد توجه قرار گیرد که چرا چنین رشد  که چه عرض کنیم، چنین تورمی را شاهد هستیم؟ بی شک تورم عوامل متعددی دارد که از آن جمله می توان به عملکرد غلط برخی مسوولا ن در مدیریت بر منابع مالی، تاثیرات جهانی، وجود نقدینگی  سرگردان در جامعه،  نبود برنامه مشخص و موارد دیگری که در حوصله بحث نمی گنجد. اما تجربه ثابت کرده که عامل اصلی تورم و گرانی در ۲  گزینه سو» مدیریت و نقدینگی سرگردان بوده است.
بدین معنا که هر لحظه در کالا  یا خدماتی نمود کرده و متورم می شود. با نگاهی به گذشته می توان پی برد که در یک مقطع خاصی، قیمت مسکن چند برابر شده و در مقطعی دیگر تورم را در برنج، شکر و… شاهد بوده ایم. جالب این که دولت هر گاه با چنین تورم هایی روبه رو شده از وجود باندهای مافیایی خبر داده که علیه دولت دست به کار می شوند تا مدیریت را زیر سوال  ببرند اما آیا واقعیت همین است؟
باید بپذیریم که امروزه نقدینگی سرگردان در جامعه  بسیار بوده است و دلیل اثبات این ادعا در سپرده های کوتاه مدت و بلند مدت بانک هاست که از رشد قابل توجهی برخوردار بوده و دایم بانک ها تبلیغ می کنند که حاضرند سودبیشتری  به سپرده های مردم بدهند، البته سپرده های بانکی از سوی کسانی اتفاق می افتد که حاضر به ریسک و حضور در آشفته بازار اقتصاد  نیستند نمونه این را اکنون در بحران طلا  و ارز شاهد هستیم. امروز همه به هم می گویند که اگر پول داری طلا  یا دلا ر بخر و اگر کسی به این سفارش اعتنا کرده و تنها چند روز قبل دلا ر می خرید اکنون سود قابل توجه ۲۵ درصدی را تجربه می کرد. اما سوال اینجاست که چرا امروز از سوی مسوولا ن اقتصادی اعلا م می شود  که سکه و دلا ر به بازار تزریق خواهند کرد و چرا همواره از پیش بینی ها عقب هستیم اما عواقب این خواب زدگی ها چیست و تاوان آن را چه کسانی می دهند و سود را چه کسانی می برند؟ سوال جالبی است که به پاسخ نیاز دارد.
البته اصل این مشکل گاه در بی توجهی به اجرای کامل قوانین  است. هنگامی که برای کشور سند چشم انداز ۲۰ ساله  می نویسند و کارشناسان اعلا م می کنند از این سند عقب هستیم،  هنگامی که سند برنامه چهارم توسعه  نوشته می شود و بر مبنای اعلا م برخی نمایندگان مردم در خانه ملت تنها ۳۰ درصد این برنامه اجرایی شده و ۷۰ درصد آن رها شده است باید هم یک شبه قیمت طلا  چنین بشود زیرا برنامه های اقتصادی که باید چراغ راه مان باشد به صورت کامل اجرایی نشده است.
در این شرایط نشانه های اقتصادی حکایت از آن دارد که تفکر دلا لی جایگزین تفکرات تولیدی شد، و هر لحظه نقدینگی کشور در یک قسمت از بازار هجوم می آورد.
رسالت:به وصیت شهید باکری عمل کنید!
«به وصیت شهید باکری عمل کنید!»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در آن می‌خوانید؛شهید حمید باکری در وصیت‌نامه خود خطاب به خانواده خود بویژه دو فرزند عزیزش احسان و آسیه نوشته است.
“یقین بدانید تنها اعمال شما که مورد رضایت خداوند متعال قرار خواهد گرفت، اعمالی است که تحت ولایت الهی و رسولش و امامش باشد. بنابراین در هر زمان و هر موقعیت همت به اعمالی بگمارید که مورد تائید رهبری و امامت باشد.”
وی همچنین در وصیت‌نامه خود نوشته است: “قدر این انقلاب را بدانید و مدام در جهت تحکیم مبانی جمهوری اسلامی کوشا باشید و زندگی خود را صرف تحکیم پایه‌های این جمهوری قرار دهید.”
وی خطاب به همسر خود در این وصیت‌نامه نوشته است: “توجیه و کنترل مواردی که به احسان و آسیه وصیت نموده‌ام به عهده شماست.” (۱)
شهدای انقلاب و خانواده‌های آنها چشم و چراغ انقلاب هستند. تکریم و تعظیم و رعایت  حریم تقدس آنها بر هر کس واجب است. این وجوب از کجا ناشی می‌شود. از این ناشی می‌شود که آنها جان خود را فدای انقلاب، اسلام و ولایت فقیه و امام کردند.
این معنا و مفهوم در نوع وصیت‌نامه‌های آنها موج می‌زند و وصیت‌نامه سردار بزرگ اسلام حمید باکری یک نمونه خوب، شنیدنی و به یاد ماندنی است. انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری با مشارکت ۸۵ درصدی مردم با خیانت برخی نامزدها به جمهوریت نظام و همراهی آنها با آمریکا و انگلیس و رژیم صهیونیستی تبدیل به یک فتنه شد. مردم با بصیرت، سران فتنه را شناسایی کردند و از آنها در ۹ دی و ۲۲ بهمن در یک تظاهرات سراسری که به یک رفراندوم تمام عیار شبیه بود تبری جستند. سران فتنه در یک ائتلاف ننگین  با منافقین و سلطنت طلب‌ها و بنی صدر خائن و نیز همکاری سرویس‌های جاسوسی دشمن در داخل تمامی ظرفیت خود را در مقابله با امام و نظام و انقلاب را به کار گرفتند تا شاید خشم و غضب خود را که ناشی از ناکامی در انتخابات بود فرو بنشانند.
اهل فتنه در روز قدس، روز ۱۳ آبان، روز ۱۶ آذر و… شعارهای انقلاب را تحریف کردند، عکس مبارک امام را پاره کردند، با سلاح سرد و گرم به مردم حمله‌ور شدند و مسجد به آتش کشیدند به طوری که نتانیاهو با افتخار از این جریان حمایت کرد و گفت: “جریان سبز بزرگترین سرمایه اسرائیل در ایران است.”
اوباما بارها حمایت خود را از این جریان تبهکار اعلام و بوش آنها را پیاده نظام آمریکا در ایران معرفی کرد.
اهل فتنه و سران آن با اسم رمز تقلب در انتخابات فجایعی در کشور به وجود آوردند که واقعا روی منافقین و رو سیاهان انقلاب را سفید کردند.
رهبری مظلوم انقلاب خار در چشم و استخوان در گلو این جریان را تحمل کردند و با بصیرت و مدیریت بی‌نظیر، مردم را به هوشیاری و بصیرت برای حضور در نبرد نرم با آمریکا فراخواندند. مردم انصافا چشم فتنه را کور و دشمنان انقلاب را رسوا کردند.
چندی پیش نامه همسر شهید حمید باکری به فرمانده سپاه را دیدم واقعا متاسف و متاثر شدم که چرا با این همه واقعیت‌های روشن و شفاف، علی‌رغم وصیت شهید باکری وی همچنان از اهل فتنه و سران آن حمایت می‌کند.
مصاحبه او با سایت ضد انقلابی روز آنلاین و روزنامه نگار فراری آن (فرشته قاضی) مرا متاسف‌تر کرد و از آن بالاتر اصرار وی برای ملاقات با سران فتنه و رفتن به سمت تولید پیام برای رسانه‌های رسوای دشمنان واقعی ملت، هر انسان دردمند و علاقه‌مند به خانواده شهدارا متاثر می‌کند.
اگر نبود نص صریح وصیت‌نامه شهید حمید باکری خطاب به همسر و دو فرزندش، شاید این یادداشت را نمی‌نوشتم.
سئوالی که مشفقانه از وی و دو فرزند گرامی‌اش دارم این است که؛ آیا اینکه در کنار یک نامزد مغلوب علیه اکثریت ملت موضع گرفته‌اید – آن هم با هزینه‌های گزاف پشت کردن به انقلاب – عمل به وصیت شهید حمید باکری مبنی بر “تحکیم پایه‌های جمهوریت” نظام است؟
اهل فتنه با آشوب خود امنیت و اقتدار ملی را مورد تهدید قرار دادند.
اگر حمید باکری زنده بود در کنار مردم و رهبری قرار می‌گرفت یا در کنار اهل فتنه و آشوب؟!
شهید باکری وصیت کرد؛ “اعمال شما باید تحت ولایت الهی و رسولش و امامش باشد بنابراین در هر زمان همت به اعمالی بگمارید که مورد تائید رهبر باشد.”
سئوال از همسر مکرمه شهید باکری این است؛ آیا شما ولایت آمریکا را ولایت الهی می‌دانید آیا کروبی و موسوی به نیابت از آمریکا بر شما ولایت دارند که دارید به وصیت آن بزرگ این گونه عمل می‌نمایید؟!
اگر عمل به وصیت شهید حمید باکری را قبول ندارید، چرا خود را منتسب به آن سردار رشید و پر افتخار اسلام می‌کنید؟ اگر قبول دارید – که قطعا هم قبول دارید – پس چرا در برابر مردم و ولایت سینه سپر کرده و از اهل فتنه و سران شرور آن دفاع می‌کنید؟!  اینها سئوالاتی است که در ذهن مردم و بویژه دوستداران شما هست باید به نوعی به آن پاسخ داد.
نمی‌شود هم با انقلاب بود و هم با ضد انقلاب! نمی‌شود هم با اسلام بود و هم با مخالفان اسلام!
شهید حمید باکری وصیت کرده؛ قدر این انقلاب را بدانید و در جهت تحکیم آن کوشا باشید.
آیا حمایت از سران فتنه و تکرار دروغ تاریخی تقلب در انتخابات در جهت تحکیم انقلاب و نشانه آن است که شما قدر انقلاب را می‌دانید؟
میلیون‌ها انسان شریف، میلیون‌ها انسان محروم و مستضعف در روستاها به احمدی‌نژاد رای دادند. برخی سرمایه‌داران و ثروتمندان شمال شهر تهران و نیز شهرهای بزرگ در راس رای دهندگان به نامزد ناکام انتخابات دهم بودند. مردم، چه آنها که به احمدی‌نژاد رای ‌دادند و چه آنها که به دیگران، نتیجه رای‌گیری را با نظر شورای نگهبان و تنفیذ رهبری گردن نهادند و با جان و دل پذیرفتند.
اما ثروتمندان و سرمایه‌داران به همراه اهل فتنه این رای را برنتافتند و در چند خیابان شمال شهر تهران آشوب راه انداختند. آیا شما بین محرومین و مستضعفین و فقرا که در برابر ثروتمندان و سرمایه‌داران قرار داشتند باید تمام قد در کنار سرمایه‌داران بایستید؟ آیا این حضور در منطق شهید حمید باکری جایی دارد؟ واقعا در روز قیامت در محضر خداوند تبارک و تعالی و چه پاسخی برای آن شهید و از آن بالاتر در برابر خدا و این ملت مظلوم دارید؟
آیا اینکه در مصاحبه با رسانه‌های دشمن سفره دل بگشایید و هر چه خواستید بگویید عمل به وصیت شهید باکری است؟
بیایید از این همراهی که دین و دنیای شما را هدف قرار داده پرهیز کنید و به وصیت‌نامه شهید حمید باکری مو به مو و هر آنچه گفته عمل کنید. مردم و رهبری خیرخواه شما هستند به این خیرخواهی پشت نکنید.
پی‌نوشت:
۱- رسالت ۷ مهر ۸۹، صفحه ۲
ابتکار:آن جا واقعا آفساید است
«آن جا واقعا آفساید است»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی ابتکار به قلم حسن جعفری است که در آن می‌خوانید؛ قهرمان فوتبال در حین فسق گرفتار شده بود! چندین سال از این ماجرا گذشته است، او که اکنون مربی یکی از تیم‌های کشورمان است و بچه هایمان را ورزش کار تربیت می‌کند، در آن زمان در مصاحبه‌ای می‌گوید (نقل به مضمون) در کشورهای خارج و عربی به من پول خوبی می‌دهند. اگر زیاد گیر بدهند من به آنجا می‌روم!
و… او به عنوان قهرمان ما سال‌ها در تیم ملی کشورمان بازی می‌کند.
سال گذشته روزنامه‌ها خبر از دستگیری یکی از قهرمانان سرشناس فوتبال در یک محفل خاص در حین مصرف مواد مخدر می‌دهند، گزارش می‌شود که مسئولین باشگاه مانع از تنظیم پرونده برای وی شده¬اند!!؟ از جرائم یقه سفیدها و عدم پیگرد آنها خیلی خبرها شنیده بودم.
اما واقعا نمی‌دانستم بازیکن فوتبال هم جزو یقه سفیدها شده است!!؟ و حتی مواد مخدر هم ممکن است مصرف کند پس آنهمه شعار ورزش تن را سالم و….
یکی از افراد صاحب منصب در دولت کاندیدای ریاست یک سازمان ورزش در مورد فوتبال می‌گردد. سایر مدعیان از این امر آنقدر ناراحت می‌شود که یک سازمان معمولی جهانی که فیفا نامیده می‌شود را وارد معرکه می‌کنند.تا در مقابله با کاندیدا شدن فرد مذکور بر آید. هدف فقط مقابله با کاندیداشدن یک نفر است و این جمع گرداننده و پشت پرده، بدون کوچکترین شرمی برای رسیدن به اهداف خود از بیگانگان نیز کمک می‌گیرند و حتی حاضر می‌شوند فوتبالی راکه دار وندارشان از آن است در معرض آسیب و خطر قرار دهند!
و در نهایت با تلاش بسیار و تله گذاری و حیله‌های مختلف کاندیدای دولت را وادار به کنارکشیدن می‌نمایند تا سکان از دست آنها خارج نشود.
نارنجکی در وسط بازی( تاکید می‌گردد) یک بازی!!! ورزشی منفجر می‌گردد یک انسان، یک جوان سرباز! نه در دفاع از میهن و نه در مقابل خصم بلکه در مراقبت از نظمی ساده در یک بازی فوتبال بین هموطن‌های خود، چشمان خود را از دست می‌دهد
جمعی رنگ نارنجی، عده‌ای قرمز،دیگر گروه آبی و جمع دیگری سبز پوشیده اند! آنها تیم خود را تشویق می‌کنند.
اما واقعا چه چیز تشویق می‌گردد. رنگ لباس! یازده نفری که در وسط چمن‌ها بازی می‌کنند! یا باشگاه! و یا مالک باشگاه! هیچ چیز معلوم نیست.
آیا اگر رنگ لباس‌ها عوض شود یا نام باشگاه و یا مالک آن عوض شود، وضع عوض خواهد شد؟
بازیکنان که هر چند سال تقریبا همه شان عوض می‌شوند!!! واقعا آیا فکر کرده اید که هواداری یک تیم به چه معنی است؟
این تخم جهالتی است که در ذهن مردمان ساده دل کاشته می‌شود، آبیاری می‌گردد و از آن استفاده می‌شود!!
او فقط رای می‌خواهد به هر بهایی که آن را بفروشند! دوسری پوستر از او در دیوارها است! ما به او رای می‌دهیم! با امضای سرخپوشان و کمی آنطرف تر دوباره “ما به او رای می‌دهیم “ باامضای آبی پوشان! تا به حال سرخ و آبی روبروی هم بوده اند پس او چگونه از هر دو تیم است؟ و دیگر تیم‌ها هم که به او رای نمی‌دهند. انتخابات تمام شده است و او هم مثل همیشه از آخر نفر اول شده است!!!
صدا وسیما و روزنامه‌های زرد و نارنجی دم به دم برنامه‌ها و صفحات ورزشی خود را اضافه می‌کنند؛ تولید سهل ترین کالا یعنی گذاردن دوربین و ضبط یک مسابقه به جای تعمق و تلاش برای تولید محصولی غنی !
به نظر نمی‌رسد که افزایش تعداد صفحات ورزشی موجب افزایش فروش یا ناشی از درخواست مشتریان باشد، جامعه‌ای که به سمت کار می‌رود و به سوی رشد تلاش می‌کند باید با رویای کاذب ورزشکار شدن و جادوگر نامیده شدن از تلاش و شعور مندی بماند؛ نهادهای مسئول در امر رسانه به جای ساختن فرهنگ؛ فرهنگ سخیف را اجازه می‌دهند آنها را بسازد !
تولید کالا بر مبنای سلیقه مشتری!!!! در حالیکه نمی‌دانند کالای فرهنگی برای تغییر فرهنگ و رشد آن مسئولیت دارند!
همواره سعی شده است که ما در مقابل غریبه‌ها کوتاه بیائیم این شاید ابتدا بواسطه مهمان نوازی ما بود، اما این مهمان نوازی اکنون به یک فرهنگ کم آوردن در مقابل بیگانگان تبدیل شده است.
بیگانه‌ای برای بردن تیم ملی فوتبال کشورمان به جام جهانی دعوت می‌گردد او از ابتدا شرایط خود را دیکته می‌کند. مربی پروازی خواهد بود، پول خوب خواهد گرفت و هیچ ضمانتی در مقابل کار خود نخواهد داد.
به معنی واضح پول میلیاردی از ثروت نفتی مردمان این سرزمین از طرف امانت داران به او داده می‌شود اما او ضمانت نمی‌کند که نتیجه این هزینه از جیب و بیت المال مردم ایران، موجب گردد که تیم آنها به جام برسد و یا رتبه‌ای خاص را کسب نماید. پس این چگونه قراردادی است؟!
سال هاست که ورزش کشورمان تحت تاثیر فوتبال قرار دارد اما تاکنون هیچ پژوهشی در مورد تاثیرگذاری مثبت این بازی در سرزنده نگه داشتن جامعه و تشویق جوانان به ورزش ارائه نشده است.
میلیاردها هزینه فوتبال شده است، بسیاری از ورزش‌ها تحت تاثیر فوتبال منزوی و بصورت ضعیف باقی مانده اند اما ثروت از شیرهای باز جامعه همچنان به این مسیر در جریان است !
کارمندی در فدراسیون فوتبال در مقابل سوال مردم و صاحب نظران خود را در جایگاهی می‌یابد که می‌گوید “بعضی‌ها می‌خواهند منافع ملی را به خطر بیاندازند»
اکنون این قرارداد در حال عقد با آن خارجی است که می‌خواهند یک میلیون یورو حدود یک میلیارد و چهارصد میلیون تومان و حقوقی بیش از ۴۰ میلیون تومان از ثروت جامعه را به او بدهند و او همچنان تمام شرایط خود را دیکته خواهد کرد، حتی ارزش‌های جامعه خود را نیز به ما تحمیل خواهد کرد.
ضروری است که ارزش افزوده این قراردادها و هزینه‌های جانبی آن برای مردم جامعه مشخص گردد. یک استاد دانشگاه، یک پزشک، یک مهندس و یا یک معلم باید بدانند چرا ارزش کار آنها در جامعه کمتر از مربی فوتبال رقم زده می‌شود.
کدام مسئول کشوری دارای حقوقی به اندازه یک مربی خارجی در کشور است، آیا مسئولیت آنان از این مربی کمتر است!!؟
هر قرارداد ضمانت‌های لازم را برای حصول به نتیجه در پی دارد اگر برای پیروز شدن یک تیم یازده نفره و چند نفر دیگر این همه هزینه گردد، باید در مقابل عدم رسیدن به آن نیز مسئولیت افراد و امکان بازخواست از آنها نیز مشخص گردد.
ثروت جامعه ما از کارکردن واقعی نیست ما منابع طبیعی خود را می‌فروشیم و آنرا هزینه می‌کنیم و این ثروت به غیر از مردم و آیندگان مان به هیچ کس تعلق ندارد و نمی‌تواند در بحث ورزش بجز صرف در سلامتی و ایجاد فرهنگ سلامتی و شادابی واقعی مردم هزینه گردد. کدام قهرمانی برای ملت ما شادی آورتر از بینا شدن چشم‌های سرباز ورزشگاه فوتبال خواهد بود.
اکنون به نظر می‌رسد با توجه به بازی خوب مربی خارجی درمذاکرات خود و امتیازگیری‌های بسیارش و همچنین ضعف‌های بسیار مسئولین فوتبال در اداره کردن امور و فرافکنی‌های آنان در نقاط ضعف خود، باید دقتی مسئولانه به این ورزش و نقش منفی آن در بسط ورزش و ایجاد فرهنگ خاص خود در جامعه بیاندازیم. تعجب آور نیست که تاکنون کمتر خانواده‌ای حاضر شده است که فرزندان پاک و مودب خود چه رسد به دخترانشان را به این ورزشگاه‌ها بفرستند چون آن جا واقعا آفساید است!
تهران امروز:دفاع مقدس فرهنگ مانای ماست
«دفاع مقدس فرهنگ مانای ماست»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی تهران امروز به قلم سیدجواد سادات رضوی است که در آن می‌خوانید؛دیرزمانی است که دشمن درصدد بازآرایی نبرد نوین در قالب تحریم علیه ملت ایران است و در این راه از هیچ کوششی فروگذار نمی‌کند. دشمن هر کاری که بتواند می‌کند تا به یک نتیجه برسد، «ملت ایران را در تنگنا قرار دهد» تا از خواسته بحق خود چشمپوشی کند.
برای مقابله با چنین حجم انبوهی از کینه‌توزی‌ها بود که رهبر فرزانه انقلاب از ضرورت توجه به «اقتصاد مقاومتی» سخن گفتند و تاکید کردند که «ایران تحریم‌ها را دور خواهد زد.» دشمن اتو کشیده امروز که قصد دارد بدون شلیک یک گلوله به پیروزی برسد از جنایتی که با این کار علیه بشریت مرتکب می‌شود ابایی ندارد زیرا از نظر آنان جان کودکان و فرزندان ایرانی چندان محل نگرانی نیست، چنانکه در زمان جنگ تحمیلی نیز نبود.
رئیس‌جمهور آمریکا رسما و علنا از آن سخن می‌گوید که باید ملت ایران را تحت فشار قرار داد و از این گفته خویش نیز هیچ پروایی ندارد. این البته خود بی‌ریاترین پیام‌آور درماندگی است و نشانه کاملی است از عجز و استیصال سیاستمداران و سیاستگذاران آمریکایی که نتوانسته‌اند در جبهه سیاسی به نتیجه برسند و از هر سو تیر کینه را به سمت ملت نشانه رفته‌اند.
همان‌ها که امروزه به تحریک صهیونیست‌ها دوره افتاده‌اند که بتوانند فشار بیشتری بر ایران وارد سازند تا ایران ایستادگی نکند و از مقاومت اسلامی و بیداری ملت‌ها دست بشوید. آنان البته از یک نکته غافلند و آن اینکه ایران معاصر تجربه‌هایی بس گران‌بها در مواجهه و مقابله با بحران‌ها داشته است. تجربه‌ای بی‌نظیر که ملتی را در برابر جهانی به پیروزی رساند و خود زمینه‌ساز ظهور و بروز نسلی از جوانان پرانرژی، خلاق و توانمند برای کشور شد.
آن هم چیزی نیست جز تجربه هشت سال دفاع پرافتخار ملتی که در مقابل دنیایی ایستاد. از این نظر دفاع مقدس تنها یک «یادبود» نیست که در هفته‌ای آغاز و به اتمام برسد،‌بلکه دفاع مقدس یک فرهنگ پویا، مانا و زاینده است که از دل ایمان راسخ به خداوند و باور به وعده‌اش نشو و نمو یافته و در مسیر حق امتداد می‌یابد.
فرهنگ زاینده دفاع مقدس به این ملت آموخته که برای عزت و شرف خویش ایستادگی را بیاموزد و از وعده الهی ناامید نشود. همان دست پنهان و یار مددکار ملت در مواجهه با کفر که در جبهه‌ها خاکریز به خاکریز دشمن را عقب راند و سرود فتح و ظفر خواند، اکنون نیز می‌تواند ملتی را دوباره یار و یاور باشد و چنین نیز هست به شرط آنکه کسی نتواند بین صفوف ملت خدشه‌ای وارد سازد و بذر اختلاف بکارد و خرمن تفرقه بچیند.
فشاری که آمریکا به ناحق بر جامعه جهانی روا داشته تا اضافه بر حد و حدود تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل قدم بردارند و ایران را در مضیقه قرار دهند، نشانه‌ای است از کینه‌توزی و عنادپیشگی دشمنان قسم‌خورده ملت که به انتهای ناتوانی رسیده‌اند. اما باید به نیکی دانست که انتهای ناتوانی آنها آغاز دوباره توانمندی‌های ماست چرا که برآمدن از ایستادگی یعنی گردن به عزت برافراشتن و دشمن خویش را خار ساختن. روزی که هیچ دور نیست و وعده الهی نزدیک و قطعی است.
جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته
«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛هفته جاری با یاد شهدا و یادواره دفاع مقدس رنگ و بوی ویژه‌ای به خود گرفت. این روزها سی‌امین سالروز تهاجم استکبار جهانی به سرکردگی آمریکای جنایتکار و عاملیت صدام متجاوز و ایستادگی شجاعانه و یکپارچه ملت ایران را پشت سر گذاشتیم، از این رو مردم ایران حق دارند افتخارات دفاع مقدس را برای همیشه گرامی بدارند و به رشادتهای فرزندان شجاع این آب و خاک که از استقلال میهن اسلامی دفاع کردند، ببالند.
هر چند همه ساله در هفته اول مهرماه، حماسه‌های ملت در دفاع مقدس گرامی داشته می‌شود ولی لازم است در این مناسبت ابعاد جدیدتری از این حماسه تشریح شود و واقعیات بیشتری از آن زمان و رشادت‌هایی که رزمندگان در جنگ نابرابر ۸ ساله آفریدیدند، بیان گردد. واقعیت اینست که در این جنگ، همه قدرتهای استکباری شرقی و غربی و ارتجاع عرب با پولها و زرادخانه‌هایشان از صدام و حزب بعث حمایت کردند و ملت ایران علیرغم همه تحریم‌ها و تنگناهای بین‌المللی در برابر این تهاجم ایستاد و به پیروزی رسید. علاوه بر این،‌ در جنگ تحمیلی هشت ساله، استعدادهای جوانان ایرانی شکوفا شد و آنها قدرت ابتکار خود را در صنایع دفاعی نیز نشان دادند و کشور را به نقطه‌ای از خودکفایی رساندند که امروز دشمنان انقلاب جرات تجاوز به خاک کشورمان را ندارند هر چند همچنان به توطئه‌های اقتصادی و تحریم‌های بین‌المللی ادامه می‌دهند که باید از این جنگ سرد نیز با تدبیر و شجاعت به سلامت عبور کرد.
هفته‌‌ای که در آن بسر می‌بریم از آن جهت که ایام شهادت رئیس مذهب تشیع، شیخ الائمه، حضرت امام صادق علیه السلام نزدیک می‌شویم، برای علما، خطبا و وعاظ به جهت بهره‌وری و استفاده از زمان و حضور مردم در مساجد و مراسم سوگواری حائز اهمیت است تا بتوانند مروج عملی مکتب اهل بیت عصمت و طهارت باشند.
در این هفته ائمه جمعه سراسر کشور که در تهران گردهم آمده بودند به دیدار رهبر معظم انقلاب رفتند. در این ملاقات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با تبیین جایگاه بسیار مهم و تاثیر گذار نماز جمعه در ابعاد مختلف فردی، اجتماعی، سیاسیِ، دینی و بین‌المللی تاکید کردند مهمترین وظایف ائمه جمعه، توجه بیش از پیش به این جایگاه والا، آگاهی از واقعیت‌های روز جامعه، غافل نشدن از طراحی‌های دشمن، ارتباط نزدیک و صمیمی با جوانان و استفاده از ابتکار و توانایی‌های آنان است. ایشان در بیان جایگاه والای نماز جمعه، به ویژگی‌های منحصر به فرد نماز جمعه از جمله تکرار هفتگی آن اشاره کرده و افزودند: نماز جمعه همچون نشانه‌های راهنما است که هر جمعه در مقابل دیدگان آحاد مردم قرار می‌گیرد و به آنان مسیر صحیح حرکت را نشان می‌دهد. در چنین جایگاهی، قطعا حرکات، سخنان، اشارات و حتی سکوت امام جمعه می‌تواند الهام بخش باشد، بنابراین از جمله وظایف مهم ائمه جمعه، حفاظت از این جایگاه و مراقبت مضاعف از خود است.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، آگاهی از مسائل روز و واقعیت جامعه و هوشیاری را از دیگر وظایف ائمه جمعه برشمرده و تاکید کردند: در طول سی سال گذشته لغزش‌ها، خطاها، انحراف‌ها و از مسیر خارج شدن برخی افراد به دلیل بی‌اطلاعی از واقعیت‌ها بوده است. ایشان توجه به طراحی و توطئه دشمن را از جمله وظایف مهم ائمه جمعه دانسته و افزودند: جوانان که اکثریت جمعیت کشور را تشکیل می‌دهند اصلی‌ترین هدف دشمن هستند، زیرا جوان موتور پیش برنده کشور است. از این رو دشمن از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی برای ضربه زدن به این سرمایه گرانبها برنامه‌ریزی کرده لذا باید جوانان را از آسیب خطرهای دشمن حفظ کرد که یکی از راه‌های آن، ارتباط مستمر و هدایتگر ائمه جمعه با جوانان است. برای این کار باید با جوانان رفیق بود و حرف و سخن آنان را شنید و راه را برای حضور آنان در عرصه‌های مختلف باز کرد. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به اهمیت نقش جوانان، ائمه جمعه را به شنیدن و برطرف کردن شبهات دینی، اجتماعی و سیاسی جوانان توصیه کردند.
سخنان جنجالی و تنش آفرین رئیس‌جمهور مبنی بر اینکه “مجلس در رأس امور نیست”، این هفته نیز با واکنش‌های جدی مواجه بود. هفته جاری نمایندگان مجلس پس از بازگشت از تعطیلات تابستانی و تشکیل جلسات کاری طی تذکری به رئیس جمهور، وی را از بیان مطالب تحریک کننده و بی‌ثمر در خصوص مجلس برحذر داشته و خواستار توجه به نقش واقعی قوه مقننه شدند. یکصد و هفتاد تن از نمایندگان مجلس در تذکر کتبی خود خواهان پرهیز رئیس‌جمهور از اظهارات مناقشه آمیز و مغایر با قانون و بیانات امام و رهبری شده و تاکید کردند: “ایجاد خدشه بر جایگاه مجلس موجب نگرانی ملت ایران و تضعیف مردم سالاری دینی و نقض وحدت بین مسئولان کشور است و می‌تواند دولت و قوای دیگر را از خدمت رسانی به مردم و پیگیری خواسته‌های اصلی و پرداختن به رفع مشکلات مردم باز دارد.”
نمایندگان مجلس تصریح نمودند “مردم از رئیس‌جمهور و سایر مسئولان انتظار دارند که به مسایل اساسی کشور مانند اشتغال، جوانان، جلوگیری از گرانی بعضی از کالاهای اساسی، جلوگیری از قاچاق بی‌رویه کالاها و حمایت از تولیدات داخلی و مبارزه با فساد اقتصادی و مبارزه با مفاسد اجتماعی در سطح کشور بپردازد و لازم است دولت به جای دخالت در امور قوای دیگر و نفی جایگاه مجلس که نماد اصلی مردم سالاری دینی است، به وظایف خود عمل کند.”
به هر حال بی توجهی و بی‌اعتنایی رئیس جمهور به این واکنش‌ها، و عدم تصحیح اظهارات مغایر قانون اساسی، خود موضوعی است که بیش از پیش به نگرانی‌های موجود در میان مردم بر سر نحوه نگرش شخص رئیس‌جمهور به جایگاه مجلس دامن زده و بر این نکته صحه می‌گذارد که این شیوه‌های جنجالی، به نفع کشور نیست.
در صحنه خارجی،‌ این هفته نیز مسائل عراق، فلسطین و افغانستان در صدر سایر تحولات بین‌المللی قرار داشتند. در عراق رایزنی‌های فشرده میان گروههای سیاسی برای معرفی نخست‌وزیر درحالی ادامه یافت که این کشور، حدود هفت ماه است برای تشکیل دولت جدید در بلاتکلیفی به سر می‌برد. هرازگاه محافل خبری و منابع حکومتی عراق از توافق قریب الوقوع برای تشکیل دولت خبر می‌دهند ولی این کشور عملاً تاکنون نتیجه‌ای را شاهد نبوده است.
در تازه‌ترین تحول، روز گذشته اعلام شد گروه العراقیه وابسته به جناح ایاد علاوی و مجلس اعلای اسلامی عراق متعلق به گروه حکیم برای تشکیل دولت به توافق رسیده‌اند. یک مسئول العراقیه با اعلام این خبر، خاطرنشان کرد که این توافق با هماهنگی ائتلاف کردستان صورت گرفته است. نامزد معرفی شده مجلس اعلا، عادل عبدالمهدی می‌باشد که طی روزهای گذشته مذاکرات فشرده‌ای را با دیگر گروهها برگزار کرد تا نظر مساعد آنها را به نخست وزیری خود جلب کند.
ضرب الاجل پنج روزه‌ای که حزب “اتحاد ملی” متشکل از دو حزب شیعی “دولت قانون” به رهبری مالکی و “ائتلاف ملی” به ریاست سید عمار حکیم برای معرفی نخست‌وزیر تعیین کرده بود روز گذشته پایان یافت و به دلیل عدم حصول نتیجه، مقرر شد ضرب الاجل، پنج روز دیگر تمدید شود. تا پیش از این، منابع خبری عراق از اجماع گروههای سیاسی برروی نوری مالکی خبر داده بودند که به این ترتیب با تحولات جدید، گزینه نامزدی مالکی کمرنگ شده است.
تاخیر و تعلل در تشکیل دولت عراق اثرات سوء‌و تبعات انکارناپذیری دارد که شخصیت‌های سیاسی و مرجعیت شیعه عراق نیز در طول هفت ماه گذشته بارها نسبت به آن هشدار داده‌اند ولی علیرغم این هشدارها، گروههای سیاسی به اصرار بر مواضع جناحی ادامه می‌دهند. جری‌تر شدن تروریستهای بعثی و تکفیری در تشدید جنایات علیه مردم عراق و گستاخ‌تر شدن اشغالگران در اعمال نفوذ و گسترش مداخله در امور داخلی عراق، از تبعات انکارناپذیر تاخیر در تشکیل دولت عراق می‌باشد که قطعاً مسئولیت آن به عهده گروههایی است که به ادامه اختلافات سیاسی دامن می‌زنند.
مردم عراق در مقطع کنونی دو نیاز اساسی دارند که دستیابی به امنیت و خلاص شدن از حضور شرورانه اشغالگران می‌باشد درحالیکه گروههای سیاسی عراق به اهداف جناحی و دستیابی به مناسب بیشتر می‌اندیشند که با خواست و نیاز ملت عراق در تناقض است.
این هفته در فلسطین اشغالی شاهد از سرگیری شهرک سازی صهیونیستها بودیم. رژیم صهیونیستی برای کشاندن اعراب به پای میز مذاکره مدعی شده بود شهرک سازی را موقتاً متوقف کرده درحالی که به تایید منابع فلسطینی عملاً متوقف نکرده بود. هفته جاری صهیونیستها احداث شهرک‌های یهودی نشین را رسماً از سر گرفته و همین مسئله برای جناح محمود عباس جهت ادامه حضور در مذاکرات سازش مسئله ساز شده است. محمود عباس پیش از این در چند مورد گفته بود اگر اسرائیل احداث شهرک سازی را از سر بگیرد از مذاکرات خارج خواهد شد. اعلام از سرگیری شهرک سازی یک دهن کجی آشکار از سوی صهیونیستها به اعراب بود و این واقعیت را بار دیگر مورد تاکید قرار داد که صهیونیستها در هیچ شرایطی حاضر نیستند از توسعه طلبی و طرح‌های اشغالگرانه دست بردارند.
جناح سازش طلب “ساف” اکنون در شرایط دشواری قرار گرفته است و اگرچه متمایل به ادامه مذاکرات است ولی نمی‌تواند نسبت به تبعات امتیازدهی‌های پی در پی و پذیرش تحقیر و ذلت، بی تفاوت باشد. هفته جاری جبهه خلق برای آزادی فلسطین، یکی از شرکای اصلی فتح در “ساف” در اعتراض به سازشکاری تشکیلات خودگردان از ساف خارج شد و این ضربه‌ای بود که محمود عباس را دچار شوک کرد. ادامه سیاستهای سازش طلبانه عباس می‌تواند ساف را در آستانه فروپاشی کامل قرار دهد.
سران رژیم صهیونیستی با وقاحت و گستاخی تمام، از محمود عباس می‌خواهند که بدون توجه به رخدادهای جاری و از سرگیری شهرک سازی در فلسطین اشغالی به مذاکرات ادامه دهد. در این میان، گروههای فلسطینی این هفته نیز از تشکیلات خودگردان خواستند با خروج از مذاکرات بی نتیجه سازش به مسیر صحیح آرمان آزادی فلسطین باز گردد.
این هفته در افغانستان گزارش‌هایی منتشر شد دایر بر اینکه طالبان به درخواست دولت افغانستان و آمریکا برای مشارکت در روند صلح پاسخ مثبت داده است. در این باره ژنرال پترائوس فرمانده نظامیان آمریکایی در افغانستان مدعی شد سران طالبان با دولت افغانستان تماس گرفته و آمادگی خود را برای مذاکره اعلام کرده‌اند. در پی این ادعا، دو تن از سرکردگان طالبان یعنی وزیر خارجه حکومت وقت طالبان و سفیر این حکومت در پاکستان که در کابل سکونت دارند این ادعا را تکذیب نموده و هرگونه مصالحه با دولت را رد کرده‌اند. واقعیت این است که آمریکائیها بسیار تلاش می‌کنند طالبان را به شرکت در دولت ترغیب نمایند و حتی گزارش‌هایی منتشر شده است که پیشنهاد پست‌های با ارزش در دولت را نیز به طالبان داده‌اند. آمریکا و شرکایش در ناتو اکنون در افغانستان مستاصل مانده‌اند و تمامی تدابیر آنها برای غلبه بر بحران افغانستان و توفیق در این کشور به شکست منجر شده است.
پیشنهاد مذاکره به طالبان و معامله با این گروه شورشی که تا پیش از این، از سوی آمریکا تروریست قلمداد می‌شد اعتراف و تاییدی آشکار بر شکست آمریکا در افغانستان دارد و ضمن اینکه این موضوع را نیز مورد تاکید قرار می‌دهد که مقوله تروریسم و مبارزه با آن، صرفاً ابزاری دردست آمریکا برای پیشبرد اهدافش می‌باشد و همین تروریستها، در صورت اقتضا و نیاز، می‌توانند از این قاموس خارج شده و طرف مذاکره مورد قبولی برای آمریکا باشند.
در همین رابطه، سازمان ملل نیز در جهت هماهنگی با سیاستها و خواست آمریکا، اخیراً اعلام کرد اسامی شماری از اعضای طالبان را از فهرست تروریسم خارج ساخته است که این امر نیز دلیل دیگری بر تبعیت سازمان ملل از دیکته‌های آمریکا می‌باشد.
آفرینش: نبرد بی رحمانه ارز و زر
«نبرد بی رحمانه ارز و زر»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آفرینش به قلم مهدی اسلامی است که در آن می‌خوانید؛اواخر هفته گذشته و هفته جاری در حالی که طلا در بازارهای جهانی رکورد خود را ارتقا می بخشید، بازارهای داخلی تحت تاثیر نرخ جهانی طلا و ارزش دلار نوسانات شدیدتری را تجربه کردند. روز گذشته هر اونس طلا مرز ۱۳۱۳ دلار را گذراند و در حالی که دلار در بازارهای جهانی روند کاهشی را تجربه می کرد در بازارهای داخلی به یکباره نایاب شد و از سوی دیگر چالش میان طلافروشان و سازمان امور مالیاتی برسر مالیات بر ارزش افزوده نیز مزید بر علت شد تا دلار در بازار نیمه تعطیل طلا خود را از دیوار ۱۲۰۰ تا ۱۲۵۰ تومان بالا بکشد و رکورد افزایش قیمت در بازار داخل را به نام خود ثبت کند.
اگرچه نمی توان به ضرس قاطع گفت که قیمت های فعلی سکه و طلا و همچنین نرخ دلار در کشور واقعی است، اما پیش بینی اینکه در صورت مرتفع شدن اختلافات سازمان امور مالیاتی و طلافروشان نرخ  دلار و همچنین سکه و طلا به قیمت های قبل بازگردد کمی سخت به نظر می رسد. این یک واقعیت است; در حالی که معاملات بازار سکه و طلا و همچنین ارز به حداقل کاهش یافته است، قیمت های کاذب بر این بازار حاکم شود اما آیا تضمینی وجود دارد که قیمت دلار با توجه به این که در بازارهای جهانی ارزش خود را در مقابل یورو از دست می دهد، در بازار داخل نیز به قیمت  های قبلی بازگردد.
براساس محاسبات اگر قیمت جهانی طلا را ۱۳۱۰ دلار در نظر بگیریم و قیمت دلار را با نرخ قبلی ۱۰۶۰ تومان آنگاه قیمت هر گرم طلای ۱۸ عیار حول و حوش ۳۴۰۰۰ تومان در نوسان خواهد بود. حال اگر قیمت جهانی طلا را ۱۳۱۰ دلار در نظر بگیریم و قیمت دلار را مطابق با آنچه که در بازارهای غیررسمی (۱۲۵۰ تومان) خرید و فروش می شود در نظر بگیریم قیمت هر گرم طلای ۱۸ عیار  ۵۰۰۰ تومان گران تر از قیمت فعلی آن خواهد بود.
حال این سوال مطرح است که چرا  قیمت دلار از هفته گذشته تاکنون در بازارهای غیررسمی حدود ۲۰۰ تومان گران شده است تا به مجرد آن قیمت طلا و سکه نیز رشد چشمگیری را تجربه کند! این در حالی است که قیمت سایر ارزها ازجمله دلار کانادا، یورو و پوند نیز روند روبه رشدی داشته است و قیمت سکه نیز هر روز افزایش می یابد.
بنابراین ضروری است که بانک مرکزی با مدیریت بازار طلا و ارز که البته وعده آن را داده از رشد حبابی قیمت ها در این بازار جلوگیری کند تا مردم در آشفته  بازار فعلی متضرر نشوند. حال در این بین کسانی هستند که بنابه ضرورت به بازار طلا و ارز مراجعه می کنند اما با قیمت هایی مواجه می شوند که نرخ آن را بازار تعیین نمی کند و  بالاجبار از این بازار خرید می کنند و متحمل ضررهایی می شوند.
بی تردید اجرای قانون مالیات بر ارزش افزوده در صنف طلا و جواهر یک ضرورت است و اصناف دیگر نیز از آن تبعیت می کنند; اما این نگرانی وجود دارد که در صورت توافق مالیاتی با طلافروشان، قیمت فعلی طلا و ارز جنبه واقعی به خود بگیرد، آنگاه حقوق مصرف کنندگان به هیچ انگاشته نخواهد شد. این فرضیه را نیز در نظر بگیرید که واردات سهم بسزایی در تراز تجاری کشور دارد آنگاه واردات کالاها با قیمت دلار ۱۲۵۰ تومان چقدر کالاها را گران می کند؟
آرمان:موانع و انگیزه‌های چین و روسیه برای اتحاد علیه ایران
«موانع و انگیزه‌های چین و روسیه برای اتحاد علیه ایران»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آرمان به قلم مهدی سنایی است که در آن می‌خوانید؛ طبیعتا سفر مدودف به چین حکایت از راهبردی بودن روابط میان روسیه و چین دارد و این دو کشور که زمانی در دوران جنگ سرد رقیب جدی یکدیگر به حساب می‌آمدند، در چند دهه اخیر به عنوان دو همکار در عرصه بین المللی ظاهر شده‌اند. اهمیت روابط دو کشور در سه سطح قابل بررسی است. در سطح دوجانبه طی چند ساله اخیر شاهد افزایش بسیار چشمگیر حجم مبادلات بودیم. این مبادلات در چند سال اخیر سالانه سی درصد افزایش داشته
و روسیه به صراحت از چین با عنوان شریک راهبردی خود نام می‌برد و حجم مبادلات دو کشور هم به نزدیک ۱۲۰ میلیارد دلار رسیده که این حجم قابل توجهی است.
در سفر اخیر هم در حوزه انرژی گام‌های بلندی برداشته شده است. هم بحث خطوط انتقال نفت روسیه به چین تکمیل شده و هم قراردادی برای ایجاد یک پالایشگاه مشترک در چین امضا شده است و هم توافقی انجام شده مبنی بر اینکه ۱۵۰ میلیارد بشکه نفت در سالهای آینده از روسیه به چین فروخته شود. با توجه به این که روسیه بزرگترین تولید کننده نفت و چین بزرگترین مصرف کننده انرژی در منطقه هستند، این قراردادها در حوزه نفت و انرژی قابل توجه هستند. پیشنهادهایی هم در مورد انتقال گاز روسیه به چین مطرح شده است. این توافقات می‌تواند تحولاتی بنیادین در حوزه انرژی در منطقه هم به شمار آید.
یعنی وابستگی روسیه را از صادرات نفت به اروپا و وابستگی چین را از واردات نفت از ایران به شکل واضح کاهش می‌دهد. این توافقات در حوزه انرژی می‌تواند تحولات بنیادینی در عرصه انرژی در منطقه ایجاد کند. در بحث منطقه‌ای هم همکاری‌های روسیه و چین حائز اهمیت است و به نظر می‌رسد که هم به لحاظ وجود سازمان همکاری‌های اقتصادی شانگهای و هم به لحاظ همکاری‌هایی که روسیه و چین با کشورهای منطقه دارند، و در مسائل مختلف در زمینه توافقات مرزی و امنیتی و مسائل مختلف در زمینه همکاری‌های دفاعی در منطقه آسیای مرکزی و اوراسیا اشتراکاتی میان دو کشور وجود دارد.
در عرصه بین الملل هم با توجه به این که از سازمان همکاری‌های شانگهای به ناتوی شرقی تعبیر می‌شود، بدون تردید وقتی گرایش ناتو به شرق شدت می‌گیرد، این سازمان هم وجهه امنیتی بیشتری به خود می‌گیرد و نوعی توافق پنهان میان چین و روسیه برای مبارزه با جهان تک قطبی و یک‌جانبه‌گرایی امریکا وجود دارد. اما در هر سه عرصه یاد شده چالش‌هایی هم وجود دارد.
در بحث روابط دوجانبه علیرغم اشاره مدودف به این که روابط روسیه و چین با خون آبیاری شده زمانی که در جنگ جهانی دوم در رابطه با ژاپن با هم مقابله کردند و دفاع کردند و اشاره کرده به استراتژیک بودن این روابط، در عین حال یک بدبینی تاریخی در روسیه نسبت به چین وجود دارد به خصوص در شرق روسیه. مرزهای شرقی روسیه که خالی از سکنه است، به طور جدی مورد تهدید مهاجرت و جمعیت چین است. در بعد منطقه‌ای هم رقابت بر سر انرژی و منابع آن در آسیای مرکزی و همین طور رقابت در خلیج فارس بر سر منابع انرژی و همکاری‌ها در مورد آن از چالش‌های مطرح میان دو کشور است. بنابر این شاهد نوعی مسابقه بین روسیه و چین در منطقه هستیم و این دو کشور به عنوان رقیب تلقی می‌شوند.
به خصوص این که روسیه منطقه آسیای مرکزی و قفقاز را حیاط خلوت خود می‌داند و اختلافات مرزی که بین چین و تاجیکستان و قرقیزستان ولو این که تا حد زیادی حل شده وجود دارد، همه این عوامل باعث می‌شود که چالش‌هایی در این منطقه شکل بگیرد.
در بعد بین المللی در رویکرد روسیه نسبت به غرب با رویکرد چین نسبت به غرب تفاوت‌هایی وجود دارد و تنها در صورت تهدید مشترک هست که این دو کشور تا حدی به هم نزدیک می‌شوند و در غیر این صورت نگاه‌ها درباره همکاری با کشورهای اروپایی و امریکا در دو کشور تا قدری متفاوت است.
اما در مورد ایران باید گفت که همکاری‌های دوجانبه روسیه و چین می‌تواند به طور جدی در بحث انرژی، ایران را تحت تاثیر قرار دهد چون چین خریدار انرژی ایران است و روسیه رقیب ایران در صادرات انرژی. اگر چه ما معتقد هستیم که در روابط بین الملل بازی با حاصل جمع جبری صفر صورت نمی‌گیرد و کشورها می‌توانند منافع مختلفی را کسب کنند و همه برنده بازی باشند اما این اقتضا می‌کند که دستگاه سیاست خارجی ما هم به طور جدی این تغییرات را رصد کند و اقدامات لازم را صورت دهد.
در بحث منطقه‌ای هم پویایی ایران در حضور سازمان‌های منطقه‌ای و پویایی در تنظیم روابط با روسیه و چین می‌تواند بسیار در عقب نماندن ایران از سیر همکاری‌های منطقه‌ای تاثیر داشته باشد.
در روند پرونده هسته‌ای هم طبیعتا روسیه و چین تا به حال نوعی مقاومت نشان دادند و سعی کردند که فشارها بر ایران را کاهش دهند اما در چند ماهه اخیر شاهد بودیم که مواضع این دو کشور تاحدی با یکدیگر متفاوت است و البته در گذشته روسیه همکاری بیشتری در حوزه‌های استراتژیک با ایران داشته،  در حالی که همکاری‌های چین بیشتر جنبه‌های تجاری و اقتصادی داشته است. همکاری‌های روسیه بیشتر نظامی ‌و استراتژیک بوده و طبیعتا فشار بر روسیه هم بیشتر است.
ضمن این که در روسیه هم تغییر رویکرد نسبی در سیاست خارجی روی داده در حالی که سیاست خارجی چین تداوم داشته است. بنابر این احتمال هرگونه تعامل میان روسیه و چین در مورد پرونده هسته‌ای ایران محتمل و ممکن است و جمهوری اسلامی‌ ایران باید تلاش کند که این تعامل در بخش مشترک و مقابله با تحریم‌ها و فشارها باشد و باید یک دیپلماسی فعال و پویا در زمینه همکاری‌های جدید با چین و روسیه و همین طور فرصت سازی بیشتر در عرصه سیاست خارجی در پیش گرفته شود. طبیعتا چین و روسیه دو حوزه همکاری با هم دارند. یکی کاهش تحریم‌ها و مقابله با حضور بیشتر غرب در منطقه که تضعیف ایران در این چارچوب به نفع چین و روسیه نیست.
اما از طرفی هم از ایران هسته‌ای هراس نسبی دارند و روسیه هم تعاملاتی با غرب دارد که ممکن است تلاش شود که در این حوزه چین را هم به خود نزدیک کند و دو کشور موضع مشترکی در قبال ایران داشته باشند. هر چند این موضع مشترک در این بخش به راحتی به دست نخواهد آمد چون چین منافع متنوع تری در ایران دارد و منافع تجاری و اقتصادی گسترده‌تری را در ایران دارد.
دنیای اقتصاد:سهم ما از جام جهانی مشابه برداشت از پارس جنوبی
«سهم ما از جام جهانی مشابه برداشت از پارس جنوبی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به قلم مهدی نصرتی است که در آن می‌خوانید؛حدودا تا دو ماه آینده فیفا میزبان نهایی جام‌های جهانی ۲۰۱۸ و ۲۰۲۲ را معرفی خواهد کرد. در این میان کشور قطر یکی از گزینه‌های اصلی برای تصاحب میزبانی جام‌جهانی ۲۰۲۲ به شمار می‌رود.
اما سوال اینجا است که کشوری با جمعیت کمتر از یک میلیون نفر و مساحتی کمتر از استان کهکیلویه خودمان و قدمتی کمتر از باشگاه پرسپولیس و استقلال چطور می‌تواند هزینه‌های هنگفت پدیده‌ای چون جام جهانی را تامین کند؟ پاسخ ساده است: از طریق منابع مالی هنگفت ناشی از میدان مشترک گازی پارس‌جنوبی!
درباره وضعیت پارس‌جنوبی رییس محترم کمیسیون انرژی مجلس اخیرا گفته ‌است «با گذشت حدود ۲۰ سال از کشف این حوزه گازی، از نظر پروژه و سرمایه و نیز بهره‌برداری از آن از قطر بسیار عقب هستیم و در حالی که تاسیس پالایشگاه‌ها و حفاری توسط قطر به اتمام رسیده، ایران هنوز در این زمینه به نصف هم نرسیده است و لذا در این مورد ضرر می‌دهیم، زیرا هر کس بیشتر برداشت کند موفق‌تر است.»
البته در این میان تلاش‌های ارزنده‌ای از سوی مسوولان کشورمان در حال انجام است و خبرهای امیدوارکننده‌ای نیز منتشر شده ‌است، از جمله این که قرار است تا پایان سال آینده با افزایش ظرفیت تولیدی ایران، برداشت ایران و قطر مساوی شود. هرچند که در مصاحبه اخیر رییس محترم کمیسیون انرژی مجلس با خبرگزاری ایلنا تردیدهای جدی در مورد زمانبندی تحقق پیش‌بینی‌ها و تردیدهای فنی در این خصوص ابراز شده‌ است.
در همین حال نکته آزار دهنده این است که در برخی نقل قول‌ها عنوان شده است که در حال حاضر قطر گاز این میدان را در برخی از مواقع با قیمت‌هایی پایین‌تر از هزینه تولید به فروش می‌رساند و همین امر باعث کاهش ذخایر این میدان و عدم سوددهی به دو کشور می‌شود. به هرحال پارس جنوبی کیسه‌ای است که همسایه کوچولوی ما در حال بذل و بخشش و دست و دل‌بازی از آن است. البته ناگفته نماند مسوولان فیفا هم به کوچک و کم جمعیت بودن این کشور برای جام‌جهانی ایراد گرفته‌اند.
برای حل این مشکل می‌توان به کشور دوست و برادر، قطر پیشنهاد داد تعدادی بلیت بازی‌های جام جهانی برای مردم ما ارسال کند تا هم مردم به بخشی از حق‌السهم خود از پارس جنوبی برسند و هم ورزشگاه‌های این کشور خالی از تماشاگر نماند! پیشنهاد دیگر این است که مشابه جام جهانی ۲۰۰۲ کره-ژاپن این جام هم با نام ایران- قطر برگزار شود تا معلوم شود که ما هم در تامین هزینه‌ها سهیم بودیم. البته این پیشنهاد بعید است مورد قبول مسوولان ورزش کشور ما واقع شود؛ چون مواضع و سیاست‌های کشور قطر (با وجود دوست و برادر بودن) چندان با کشور ما همراستا نیست!
جهان صنعت:هزینه سنگین تنظیم بازار از خزانه بانک مرکزی‌
«هزینه سنگین تنظیم بازار از خزانه بانک مرکزی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جهان صنعت به قلم مریم باستانی‌ است که در آن می‌خوانید؛ سکوت دولت نسبت به افزایش افسارگسیخته قیمت ارز سرانجام شکست و با اعلام اینکه از امروز عرضه ارز و طلا برای تنظیم بازار صورت می‌گیرد به متقاضیان اطمینان داده شد که به اندازه کافی ارز در دولت وجود دارد و نیاز بازار تامین می‌شود.
با این حال معاون اول رییس‌جمهور و مسوولان بانک مرکزی  نگفتند که برای پایین آوردن قیمت دلار یک هزار و ۲۲۰ تومانی چه میزان ارز به بازار تزریق می‌شود تا قیمت ارز به یک‌هزار و ۵۰ تومان برسد.
دخالت دیرهنگام دولت در تنظیم بازار ارز سبب شده تا خریداران اوراق مشارکت و سرمایه‌های سرگردان از بانک‌ها روگردان شده و به سوی بازار ارز و سکه هجوم بیاورند. این گریز سرمایه‌ها بی‌تردید چراغ قرمزی برای دولت است، چه آنکه به روشنی نشان می‌دهد سیستم‌های کنترلی دولت جوابگو نیست و باید منتظر آوار سنگینی از نقدینگی به بخشی از اقتصاد باشیم که این بار به سوی بازار ارز هجوم آورده است.
کارشناسان هشدار می‌دهند خرج منابع ارزی کشور در بازار ارز به زیان دولت و ذخایر ارزی بانک مرکزی است و هزینه سوداگری می‌شود. بی‌تردید برای بازگرداندن نرخ ارز به یک‌هزار و ۵۰ تومان با عرضه ۲۰ میلیارد دلار هم سامان نمی‌یابد.
معلوم نیست نقش بانک مرکزی در این آشفته بازار چیست که نه‌تنها قادر به کنترل بازار ارز نیست بلکه هر روز یک بحران از گوشه و کنار حوزه پولی بیرون می‌زند.



0 نظرات:

ارسال یک نظر

مطالب قبلي