گفتگو با امیر جعفری بازیگر سریال «زیر هشت»

۱۳۸۹/۰۵/۱۱ | برچسب‌ها: | 0نظرات

The image “http://media.farsnews.net/Media/8902/ImageNews/890227/14_890227_L600.jpg” cannot be displayed, because it contains errors.


کارگردان باید مثل مربی، بازیگر را هدایت کند
یک بازیگر پرکار اما توانا. بازیگری که خیلی سعی می‌کند تا کارهایی را انتخاب کند که با سایر نقش‌هایش متفاوت باشد. او بر پرده سینماها فیلم کیفر را داشت، این روزها هم با «لج‌و‌لجبازی» حضور دارد و از همه مهم‌تر اینکه امیر جعفری را این شب‌ها در نقش «عطا» در سریال «زیر هشت» می‌بینیم، نقشی کاملا متفاوت با آنچه که از او چهار ماه پیش در سریال «چاردیواری» دیدیم، نقشی که حالا گوشه‌ای دیگر از توانایی‌های او را به رخ می‌کشد.
هفت سال گرسنگی
من اگر یک جوری تامین می‌شدم، می‌نشستم در خانه ام و با خیال راحت انتخاب می‌کردم اما به من فشار آمده بود. من از سال ۷۰ تئاتر را شروع کردم سال ۷۲ و ۷۶ و ۷۷ کارهایم رفت روی صحنه. من هفت سال گرسنگی کشیدم و بعد سال ۷۷ دو تا فیلم سینمایی کار کردم که پولی به من ندادند. بعد من وارد تلویزیون شدم و در تلویزیون ماندم. در این شرایط وقتی یک کاری به تو پیشنهاد می‌شود که حس می‌کنی جای کار دارد و دیده خواهد شد چاره‌ای نداری جز اینکه قبول کنی. البته این را هم بگویم که «بدون شرح» دوره خودش آبرومند بود و نقش من گاهی از فیلمنامه جلو می‌رفت.
بچه‌های خوب و بد
این کارها مثل بچه‌های من هستند، بچه‌هایی که چندتایی از آنها هم بد هستند. من بعد از «بدون شرح»، «من یک مستاجرم» را بازی کردم که آن هم کار خوبی بود ولی پخشش به جام ملت‌های آن دوره خورد و زیاد دیده نشد. «کمربندها را ببندیم» را اشتباه کردم که بازی کردم. اما «بایرام» به نظر خودم فاجعه است. به هر حال گاهی شرایط باعث می‌شود که تو در انتخاب هایت اشتباه کنی. من تا کی می‌توانستم صبر کنم؟ من که فقط خودم نیستم که بخواهم به سینمای مورد علاقه‌ام فکرکنم. زن و بچه‌ام هم هستند که باید صبر کنند که پدرشان می‌خواهد کار هنری کند. البته خیلی وقت‌ها هم فکر می‌کنم نکند بچه ام بزرگ بشود بگوید این چه فیلمی بود بازی کردی؟ در واقع این موضع برایم یک کابوس است. این که بچه‌ام نگوید بابا آبروم را بردی. من دانشگاه رفتم و دوست دارم با شرافت زندگی کنم ولی تا کی؟
پانته‌آبهرام کم بازیگری نیست
بحث کم آوردن نیست، یک وقتی آقای تارخ و پاکدل پیشنهاد کردند که چند نفری که بازیگر حرفه‌ای تئاتر هستند حقوق ثابت بگیرند. یکی از آن چند نفر من بودم، مهدی سلطانی و… بود پیشنهاد کردند این ۱۲، ۱۰ نفر حقوق ثابت بگیرند که کارشان را بکنند و مثلا سالی یک فیلم هم بازی کنند. ولی وقتی این شرایط نیست من تا چه حد می‌توانم صبر کنم. مثلا الان شهرام قائدی مگر بازیگر بدی است؟ یا امیر غفارمنش؟ ولی تو برو با اینا تک‌تک مصاحبه کن بگو چرا بعضی کارها را قبول می‌کنی؟ اینها درد دارند و نمی‌توانند برایت توضیح بدهند چرا. من تئاترهای امیر غفارمنش را دیدم و هر کدام را چهار، پنج بار نگاه می‌کردم ولی چرا باید مجبور شود که کار معمولی انجام دهد. مثلا پانته‌آ بهرام مگر کم بازیگری است؟ در سینما هیچ معیاری وجود ندارد. می‌گویند طرف موهاش آبی است بیاید تو… به نظر این شیوه توهین به مردم هم هست که بیایید یکسری آدم خوش‌قیافه ببینید چون خودتان خوش قیافه نیستید. محسن طنابنده الان نباید وارد سینما می‌شد، باید ۱۰ سال پیش پایش به سینما باز می‌شد و منفجر می‌کرد. همینطور هدایت هاشمی یا هومن برق‌نورد اینها باید اوایل دهه ۸۰ وارد می‌شدند. خب ببین خیلی دردناک است که من می‌بینم یکسری آدم‌های با استعدادی در تئاتر شهر کار می‌کنند اما کارگردان‌های ما اصلا تئاتر نمی‌بینند. معدود آدم‌هایی مثل سیروس مقدم و حسن فتحی هستند که بازیگر را شکار می‌کنند و برایشان مهم است که بازیگر از کجاست؟ ریشه دارد یا ندارد؟ این واقعیت وجود دارد و دردناک هم هست ولی چه می‌شود کرد!
بازیگران قدر تئاتری در سینما
این نظر اشتباهی است که کارگردان‌های سینما نمی‌توانند به تئاتری‌ها اعتماد کنند چون تجربه کار جلوی دوربین را ندارند، غلو شده بازی می‌کنند. همه‌چیز به فیلمنامه و کارگردان ارتباط دارد. مثلا محسن تنابنده در تئاتر «شوایک» کلی فعالیت دارد، اما همین محسن می‌آید هفت دقیقه تا پاییز را هم بازی می کند که نقش ظریفی است. ضمن اینکه کی گفته که همه بازیگرهای تئاتر روی صحنه غلو شده بازی می‌کنند. کدام‌یک از بازی‌های من در تئاتر غلو شده است. هیچ‌کدام، چون من بر اساس مختصات نقش و هدایت کارگردان حرکت می‌کنم.
امیدوارم مردم درکم کنند
امیدوارم مردم بفهمند و مثل یک خبرنگاری نگویند سینما شما را نمی‌خواهد. خیلی خوب است که مردم بفهمند که چرا من همیشه روی پرده نیستم چون خواستم با شرافت بازی کنم از فیلم «قارچ سمی»، «نان عشق موتور هزار» و… که من فیلم‌هایی بازی کردم که آبرومند بوده سعی کردم کار باشرافت بازی کنم و امیدوارم مردم هم درک کنند و متوجه باشند که اگه من نرفتم بعضی از فیلم‌ها را بازی کنم، نخواستم به شعور آنها توهین کرده باشم. منم می‌خواهم استقامت کنم اما نمی‌توانم تا کجا موفق شوم. هر بار که نزدیک است کار ضعیفی را قبول کنم می‌گویم باز هم صبر کن.
مشکل اساسی ما؛ فیلمنامه
در «لج و لجبازی» هم قرار بود یکسری اتفاق‌هایی بیفتد و به دلایلی نیفتاد. الان فیلم در اکران است و من نمی‌خواهم با حرف‌هایم مشکلی برای فیلم پیش بیاید. مشکل اساسی ما سر فیلمنامه است. من تعهد می‌دهم یک ذره از پول تئاترم دستمزد بیشتری بگیرم ولی فیلمنامه خوب به من بدهند.
خیلی از همین بازیگرهایی که مدنظر هستند بازیگرهای خیلی خوبی هستند، من مجید صالحی را مثال می‌زنم که در یک سکانس از «پلیس جوان» بازی کرده که محشر است یا مثلا یوسف تیموری در سریال «سایه آفتاب» به نظر من خیلی خوب بود. ولی اینها باید چیکار کنند اگر در این فیلم‌ها را بازی نکنند؟ من از رضا عطاران یک تئاتر دیدم به اسم «بچه‌های تابستان» که سال ۷۰ اجرا شد، من هفت بار این کار را دیدم و خیلی خوب بود.
قاتل‌ها هم ذاتا آدم‌های خوبی هستند
من سر «زیر هشت» ۲۰ تا ۲۵ روز در زندان روز بازی داشتیم. من در آنتراک‌ها می‌رفتم و با حبس ابدی‌ها و قاتل‌ها قاطی می‌شدم. دیدم که اینها ذاتا آدم‌های خوبی هستند و از اول قاتل نبوده‌اند و یکسری اتفاقات افتاده که مرتکب قتل شدند. آنها برای کارهایشان دلایلی داشتند، دلایلی که البته به آنها حق نمی‌دادی که به‌واسطه کسی مرتکب قتل شود.
من درباره نقش‌هایی که قرار است منفی این نکته را لحاظ می‌کنم که این آدم از بچگی قاتل به‌دنیا نیامده و برخی شرایط باعث شده که دست به قتل بزنه.
عطا چطور عطا شد؟!
من دفتر یادداشتی دارم که نکته‌هایی را در آن یادداشت می‌کنم. از طرز راه رفتن گرفته تا ری اکشن فرد و معتقدم همه اینها یک جایی به دردم می‌خورد. واقعیت این است که بازیگری یعنی همین. بازیگر یعنی کسی که بتواند هرجایی سوژه‌هایش را پیدا کند.
فیلمنامه‌نویس هم سوژهاش را شکار می‌کند. وظیفه من بازیگر این است که قبل از این که به مد و لباسم برسم بیایم سوژه‌هایم را از نزدیک ببینم و اگر فیلمنامه اجازه بدهد از چیزهایی که دیده‌ام استفاده کنم.
من همیشه این کار را می‌کنم و به‌همین خاطر است که می‌گویم بعضی از فیلمنامه‌ها خوب نیست، چون شخصیت‌ها اصلا ما به ازای خارجی ندارند.

قصه، قصه رئال و واقعی است ولی من اصلا
ما به ازای شخصیت‌هایش را بیرون پیدا نکردم. به خاطر همین مشکل پیش می‌آید. مگر اینکه کار رئال نباشد و فانتزی باشد. البته حتی قصه‌های فانتزی هم باید کمی از واقعیت را در دورن خودشان داشته باشند تا من بتوانم باور کنم. مثل «پستچی سه بار در نمی‌زند» که یک رئال جادویی است.
من همان امیر جعفری هستم
صد درصد اگر توسط کارگردان درست هدایت نشوی نابود می‌شوی، یعنی عطا و جمال زمانی درست تصویر شدند که یافته‌های من توسط کارگردان درست هدایت شد وگرنه این اتفاق نمی‌افتاد. پس این نکته اول به کارگردان برمی‌گردد. من مثل خمیری هستم که کارگردان باید آن را بسازد. مثلا من در سه کار خود آقای فتحی سه نقش کاملا متفاوت بازی کردم. «میوه ممنوعه»، «پستچی سه بار در نمی‌زند» و «کیفر». از طرف دیگر همین من امیر جعفری می‌روم «تردست» را بازی می‌کنم که فاجعه است. چرا؟ من همان امیر جعفری هستم ولی کارگردان و فیلنامه من را هدایت نکردند. یک کارگردان باید مثل یک ژنرال بایستد و بازیگر را هدایت کند. مثل مربی فوتبال. درست است که بازیگری که بهترین فیلمنامه را دارد و بهترین کارگردان باید بازی را عالی دربیاورد و اگر خوب دربیاورد هنر نکرده من معتقدم در کل بازیگر تقصیری ندارد. من بازیگر در کیفیت بازی خودم دخیل هستم اما بیشتر از من، کارگردان، فیلنامه نویس، تدوینگر و فیلمبردار هم مهم هستند.
یا الان اکران کن یا …
اول من بپرسم، چرا «کیفر» اکران خوبی نداشت؟ به‌خاطر جام‌جهانی. پس باید به ما می‌گفتند که الان جام‌جهانی اکران می‌شود. چرا یکی از همین فیلم‌هایی که خود آقایان می‌فرمایند کمدی مبتذل و مستهجن است و البته ادعا می‌کنند که خوب می فروشند را اکران نکردند؟ وقتی شنبه خبر می‌دهند فیلم باید چهارشنبه اکران بشود، اگر این موقع فیلم را اکران کردید که هیچ، اگر نه می رود برای سال بعد! شما انتظار چه برخوردی دارید؟ اگر به خود من فیلمنامه‌ای پیشنهاد بدهند و بگویند کار دو روز دیگر کلید می‌خورد، احساس می‌کنم به من توهین شده. من حق دارم که فیلمنامه را بخوانم، دو دو تا چهار تا کنم و ببینم دلم می‌خواهد بازی کنم یا نه. این که می‌گویند اگر اکران نکنید می‌رود سال بعد هم توهین است. توهین به آقای فتحی است. این حرفی که زدند مظلوم‌کشی است. حالا چون آقای سعدی (تهیه‌کننده کار) انسان مظلومی است شما باید زور بگویند؟ یا چون آقای فتحی اهل حاشیه نیست، دارد کتابش را می‌خواند، فیلمش را می‌سازد و با شرافت کارش را انجام می‌دهد باید بزنند توی سرش؟ اگر کارگردان دیگری هم بود همینطور رفتار می‌کردند؟
یا خود کارگردان این کنش را نشان می‌داد؟ نه! هر کس دیگری بود توی بوق و کرنا می‌کرد که به من ظلم شده و خود همین ماجرا تبلیغ برای فیلمش تبلیغ می‌شد. اما آقای سعدی مرد با خدایی است. یعنی آدمی است که می‌گوید شده دیگر، حالا چیکار کنیم یا آقای فتحی معتقد است که حق به حقدار می‌رسد.
کیفر خوب بود
به‌هر حال کیفر فیلمی بود که اگر الان خود من هم بروم سینما حس می‌کنم فیلم خاصی است و مخاطب با آن ارتباط برقرار می‌کند. به همین خاطر ما می‌دانستیم «کیفر» جز فیلم‌های پرفروش خواهد شد و اصلا در پرفروش بودنش شکی نداشتیم، ولی الان با کدام تبلیغ؟ خیلی‌ها اصلا از اکران خبر نداشتند، من را بیرون می‌دیدند و می‌گفتند آقا فیلم‌تان کی اکران می‌شود؟ و من می‌گفتم روی پرده است! کلا فکر نکنم بیشتر از ۱۰ یا ۱۲ تا بیلبورد در سطح شهر داشت. من به شخصه بیلبوردی در سطح شهر ندیدم شاید یک بار آن هم بین درخت‌ها که اصلا دیده نمی‌شد. بعضی وقت‌ها فکر می‌کنم نکند رازهای پنهانی بوده که نمی‌خواستند این فیلم بفروشد. حتما شما هم دیدید که فیلم‌های اجتماعی نمی‌فروشد اما فیلم‌های کمدی مبتذل می‌فروشد به همین خاطر با خودم می‌گویم نکند سیاست بر همین منوال است؟ برای من عجیب است که خود صداوسیما برنامه «هفت» را می‌گذارد و می‌خواهد سینما را نقد کند بعد خودش۲۰۰ تا فیلم کمدی را تبلیغ می‌کند. من می‌فهمم که یک فیلم باید تبلیغ داشته باشد تا بفروشد ولی چرا تبلیغ فیلم ما نیست؟ یا چرا تبلیغ «هفت دقیقه تا پاییز» را نمی‌بینیم؟ خوب می‌گویم مظلوم کشی است دیگر.

0 نظرات:

ارسال یک نظر

مطالب قبلي