مصاحبه با گروه سندی

۱۳۸۸/۰۷/۰۴ | برچسب‌ها: | 0نظرات


سابقه گروه سندی بر میگرده به موهای پف دار و کتهای شونه پهن، بر می گرده به ساحل خلیج فارس. بچه ها کسانی بودن که ریتم و حس بندری واقعی رو که تا چند سال قبل دراصل شیش و هشت تهرانی بود ، به موسیقی روز ایرانی منتقل کردن.
کارهای بندری بچه ها تاثیر گرفته از گروه بستکیه سلطانیز هستش ( یه گروه دوازده نفری که الان بحرین هستن ) اگه سندی نبود نه صدای هلهله ای تو پاپ امروز بود و نه خیلی از آهنگهای خواننده دیگه هیجان پیدا میکردن.
آلبوم ” سبک ، سنگین ” گروه سندی ، دی ماه گذشته اومد بیرون در این شرایط که : شهرام آذرهفت ساله که از آلمان به آمریکا مهاجرت کرده و در حومه لس آنجلس زندگی میکنه ، اهل شهر نیست و تو سفرم به آمریکا فقط تونستم بعد قرار ضبط استودیوش ، همراه با پسرش (خشایار) توو یه کافه کنار خیابون و شلوغ ببینمشون.
میخوام اوله مصاحبه ، برم سراغه خشایار ، که سندیه جدیده! آقا این آلبومه دومه دیگه که تو با گروه هستی ؟
آره این دومین آلبومه که با سندی همکاری دارم ، البته الان پنج ساله که با سندی ، روی صحنه کیبورد می زنم ولی خوب تو این آلبوم دو تا آهنگ ساختم که ” بنی ” یکیشه که خودم خوندم و ” دختر ” که با بابا ، همصدا خوندیم.
حالا کی سبکه کی سنگین ؟ “سبک ، سنگین ” اسمه آلبومه دیگه…
” سبک ، سنگین ” یه فرم دیگه ای بود نسبت به کارهای قبلی ما! در واقع کلامی که درش استفاده شده ، ملودی داره تا اینکه مثل موسیقی قبلیمون که حالت رپ هم داشت ، مدام قطع بشه و شعرها هم عاشقانست ( که البته یادش بخیر ، چون دیگه سننا رفته بالا و عاقل شدیم ! ) من قبل از اینکه این آلبوم بیاد بیرون می گفتم ، می خوام کارمون رو اینبار ” سبک، سنگین ” کنم ، واسه همین ، اسمه آلبوم شد ” سبک سنگین ” ! که بسیار هم خوب از آب در اومد.
یه چیزه دیگه ای هم که هست ، اینه که بهزاد دیگه تو گروه شما نیست ، این به خاطره چیه؟ اختلاف جغرافیایی یا اختلافه … ه ه ه… بعد چهارمی ؟
بهزاد به خاطره اینکه فاصلش ازمون زیاده ، یعنی نمی تونه بیاد آمریکا فعلا! ولی طبق صحبت هایی که کردیم ، قراره به زودی بیاد لوس آنجلس و به ما ملحق بشه
پس لازم شد که اعضای گروه جدید رو معرفی کنی ، چون سندی شبیه به یه پروژست ، چون اعضای گروه هی عوض میشن ولی مثلا دو نفر اصلی هستن و همیشه با گروه هستن.
می دونی ما تو کشور خودمون نیستیم ، یه موقع می بینی یکی رفت یه کشور دیگه ، یکی نتونست بره ! اینه که زندگیون معلوم نیست ، برای همین گه گداری اعضای گروه به اجبار عوض میشن . وقتی از آلمان اومدیم آمریکا خوب خیلی از بچه ها نتونستن بیان آمریکا ، در نتیجه از بچه هایی که تو آمریکا هستن ، داریم استفاده می کنیم . الان بچه های گروه هستن : کارلو باباخانیان ، نوازنده ی درامه ! بهزاد پیشرو ، که امیدواریم به زودی بهمون ملحق بشه که اونم درام می زنه ! الویر واروژان و خشایار که نوازنده ی کبیوردن و راس رایت که نوازنده ی بیسه و سام سهرابی که برای گروه پرکاشن می زنه و بنده !!
و معمولا بچه ها واسه ی برنامه ی زنده میان ؟
آره ، چرا نه !
سواله بعدیم ، هم در رابطه با خشایار هست : خشایار تو چی اوردی به گروه ؟ به جز موسیقی ، باعث چه تغییر و تحولاتی شدی تو سندی ؟
به نظرم سندی ، وقتی واردش شدم ، هیچ کمبودی نداشت ، من فقط دو تا آهنگ واسه ی سندی اوردم ، ولی من سعی می کنم که فعال باشم و هر کاری که می تونم برای گروه انجام بدم، شاید بهتر باشه از بابا بپرسی
… خوب شهرام ، خشایار از یه نسله دیگست ، چه چیزهایی فکر می کنی خشایار اورد که سندی بهش نیاز داشت ، مخصوصا از لحاظ روابط عمومی با نسل جوون ؟!
خوب خشایار ، تو روابط عمومی خیلی قوی تر از منه . من اصلا اینجوری نیستم . من کارم تو استودیو هستش و فنیه ! ولی خشایار نه ! همش صحبت می کنه ، به این ایمیل می ده ، با اون رابطه برقرار می کنه … مثلا همین قراره ما و شما رو امروز خشایار تنظیم کرد دیگه …
خوب شهرام ، حالا باز برگردیم به گذشته ، اولین اعضای گروه سندی کیا بودن ؟
بهزاد بود و من و رضا زمینی ، احمد عبداللهی و … ما همدیگه رو از ایران میشناختیم و ۱۹۸۷ هم گروه سندی رو راه انداختیم . اسم ” سندی ” رو هم واسه ی این رویه گروه گذاشتیم ، چون ما همه بچه ی جنوب بودیم ، خواستیم یه اسمی رویه گروه بزاریم که حال و هوای ساحل و دریا و جنوب رو داشته باشه . واسه همین ” سند” به معنی شن رو انتخاب کردیم ، که یه جورایی معنی ” خاکی ” و خودمونی رو هم میده !
خوب کاری که شما اون موقع کردین و کاره مشکلی هم بود ، (چون از زمانه جلوتر بود و باید بین مردم جا مینداختینش) ، این بود که شما سبک های راک و رپ رو به موسیقی ایرانی اضافه کردین ، ولی خوب همیشه بندری رو به عنوان اصل نگه داشتین ،ولی تو این آلبومه جدیدتون این کمتره ، یعنی به نظر می رسه که سندی داره یه کار الکترونیکی با جنبه های محلی می کنه ، می خواستم ببینم این طرزه فکرم درسته ؟ یا این فنجونه چایی رو بکوبم تو سرم ازخجالت ؟؟
شما اگه از طرفدارای سندی بپرسین ، که سندی سبکش چیه ، اونا براتون تعریف می کنن ، از نظر تنظیم موسیقی ، از نظر فرم خوندن و موسیقی و حتی از نظر فرم لباس پوشیدن ، “سندی” سبکه خاص خودش رو داره … سبک کاره سندی اینه و هر کی هم که مثلش بیاد ، میشه تقلید . الان اگه یه موزیک سندی رو بدونه اینکه معرفیش کنین ، واسه یکی بزارین ، خوب کاملا متوجه میشه که این موسیقی ماله سندیه ! به خاطره اینکه ، ما از صداهایی استفاده کردیم که ۲۰ ساله پیش تو اروپا مد بودن ولی تو آمریکا اینطور نبود اون موقع ! به خاطر همین بود که کارمون گرفت
و اصولا این ریتم های بندری که شما دارین از کجا میاد ؟
خوب خیلی هاشون که از قبل بوده ، محلی هست و ما فقط بازسازیشون می کنیم ، ملودیشون رو تغییر میدیم و روشون شعرهامون رو می زاریم ولی خوب بعضی هاشون رو هم خودم درست می کنم
و این سبکی که باهم دست می زنین و می خونین و شور و شوق داره ، از کجا اومده … ؟
خوب اینا فرمی بود که تو آبادنمون ، بچه ها ، مهمونی و پارتی بود ، واقعا همین کارها رو می کردن و می زدن و می خوندن و می رقصیدن . ما اون رو اوردیم ! اصیله …
و دوباره برگردیم به این آلبومه جدیدتون : ” سبک ، سنگین ” ، اصولا چه خطی رو دنبال می کنید توش و چقدر بهش رسیدین؟
من فکر می کنم این آلبوم ، آلبوم موفق ما بوده ، یعنی ما تونستیم یه زاویه ی دیگه ای از کار سندی رو نشون بدم. ببینید من غیر از ” سندی ” برای خیلی های دیگه آهنگ ساختم با سبک های مختلف ، از هاوس تا الکترونیکی ترینش … و اصلا کاره من با صداهای مجازی که تو کامپیوتر ، ازشون برای ساختن آهنگ استفاده میشه، خوب من گفتم این کارو واسه کسای دیگه می کنم ، چرا واسه سندی نکنم؟! واسه همین بود که زدیم تو این خط !
و کلا شهرام می خواستم ، یکمی هم از زندگی خصوصیت بگی … خصوصا الان که دیگه ” پدر و پسری” کار می کنین … الان خونه اومده تو استودیو ؟ یا استودیو و خونه یکی شدن ؟!
من که خیلی وقته استودیوم در منزلمه ، از وقتی که دیگه کارهای دیجیتال شده ، همه ی کارهای موسیقی سازی و ضبطش رو تو خونه انجام میدم ، از صبح تا شیش و هفت عصر ، البته به جز یه شنبه ها ! دیگه یه شنبه ها همه چی رو میزاریم کنار و با خونواده میریم خوش می گذرونیم . خشایارم که پیشه ماست ، آهنگ درست می کنه … یه شنبه ها یه کاره دیگه هم می کنم: باغبونی ( ریسه ی خنده ، با نیش باز من و تعجب سندی ها! )
می دونی چون در تمام طول هفته داری با موسیقی و سر و صدا سر و کله می زنی ، به آرامش باغبونی نیاز داری … گلهای رنگی ، به من آرامش میدن ! البته گل های بدون بو!!!
گله پلاستیکی منظورتونه ؟
نه ، منظورم از این گلهای شب بو هستش ! اونها خوبن
و اصولا این مهاجرت به لوس آنجلس چه تاثیری روتون گذاشته ؟
البته ما حدود پنج سال لوس آنجلس بودیم ولی الان حدود دو ساله که در ۲۰۰ کیلومتریش هستیم که منطقه ی خیلی آرومیه . من از ساختمون بلند بدم میاد ولی اینجا همش پر از طبیعته . آدم حس آزادی بهش دست میده
و شهرام ” ایران رفتن ” چی ؟ شده تا حالا یواشکی بری و برگردی ؟ میتونی بری؟
نه نرفتم ، من ۲۳ ساله از ایران اومدم بیرون و برنگشتم . البته به ما گفتن که می تونید بیاین و کاری باهاتون نداریم ، ولی خوب من می خوام جایی که میرم ، بتونم توش کار کنم . ولی اونجا که نمی شه . یه چیز دیگه ، اونجا آدم نمی دونه چه اتفاقی می افته، یهو بریم بعد نزاریم بیایم بیرون چی ؟ البته دوست دارم برم مادرم رو ببینم ولی خوب …
شهرام واقعا دمت گرم که با ما بودی ، خیلی کیف کردم از گپمون اینجا تو پیاده روی شلوغ لوس آنجلس …

0 نظرات:

ارسال یک نظر

مطالب قبلي