سریال مسافران : طنز تلخي که روابط انساني را به چالش کشیده

۱۳۸۸/۰۷/۰۶ | برچسب‌ها: | 0نظرات


معمولا سريال‌هاي نمايشي كمدي كه به‌صورت هر شبي پخش مي‌شوند با استقبال خوب مخاطب روبه‌رو مي‌شوند كه اين استقبال خود يكي از فرصت‌هاي اينگونه برنامه‌سازي‌ در تلويزيون ايران است و برنامه‌سازان به‌سادگي نبايد آن‌را از دست بدهند.
در اين ميان اگر سريالي خوب و با وسواس خاص توليد شود ماندگاري خواهد داشت و سال‌ها در ذهن مخاطب باقي خواهد ماند اما اگر ساختار توليدي آن نسبتا ضعيف باشد و حاصل كار باز هم نسبت به ديگر آثار همگن ضعيف‌تر باشد تمامي اتفاقات تلخ و شيرينش همزمان با اتمام سريال به پايان مي‌رسد و وارد حيطه سريال‌هاي ماندگار نمي‌شود.
اما اگر بخواهيم در مورد سريال مسافران قضاوت كنيم بايد گفت اين سريال اگر چه توان بالقوه خوبي براي تبديل شدن به يك سريال ماندگار كمدي را داشت اما وارد اين حيطه نشده است.
رامبد جوان و نويسندگان اين سريال در نظر داشتند يك سريال انتقادي بسازند كه در آن خلقيات ما زميني‌ها و يا به عبارت بهتر ما ايراني‌ها را مورد توجه قرار دهند.
اين الگو كه شايد شاعرانه‌ترين و با كيفيت‌ترين محصول آن‌را بتوان شازده كوچولوي اگزوپري دانست، بارها چه در ديگر كشور‌ها و چه در توليدات سينمايي و تلويزيوني خودمان آزمون شده است؛ فيلم‌هايي چون من زمين را دوست دارم با بازي عليرضا خمسه و سريال‌هايي چون اين زميني‌ها با بازي لاله صبوري نمونه‌هايي هستند كه سال‌ها قبل دقيقا با همين هدف توليد شده‌اند.
اما چرا بايد يك الگوي آزموده‌شده داراي پتانسيل بالا را براي خلق مفهوم آن‌هم از جنس طنز و كمدي دانست و آيا رامبد جوان توانسته از اين الگو آنچنان كه بايد و شايد بهره بگيرد؟
اگر با دقت به اكثر آثار كمدي بنگريم نيروي پيش برنده آن‌را در عنصر تضاد مي‌بينيم؛ تضاد بين عاقل و نادان، بين آگاهي و ناداني، زشتي و زيبايي، چاقي و لاغري و صفت‌هاي متضاد ديگر. از بين اين تضادهاست كه كمدي متولد مي‌شود. در اين ميان يكي از موقعيت‌هاي متضاد كه از آن بيشتر استفاده شده، تضاد يك يا چند نفر با يك جامعه جديد است.
حال يك يا چند نفر از زماني به زمان ديگر و يا از جامعه‌اي به جامعه ديگر پرتاب مي‌شوند و اساسا قرار گرفتن آنها در محيط جديد باعث به‌وجود‌آمدن موقعيت‌هاي خنده‌آور و تامل‌برانگيز مي‌شود. در حقيقت موفق‌ترين كمدي‌ها نيز از دل همين تضادها بيرون آمده است اما نكته مهم در اين الگو توانايي بالا براي انتقاد از جامعه هدف است. معمولا در اين نوع كمدي‌ها به راحتي و با زبان طنز مي‌توان خلقيات يك دسته، يك گروه و يا يك جامعه را مد نظر آورد، با آنها شوخي كرد و يا آنها را به باد انتقاد گرفت. شايد بارز‌ترين مثال آن حضور اشتباهي چاپلين در جامعه‌اي نظير آلمان دوره فاشيسم و اشتباه شدن او با شخصيتي مانند هيتلر در فيلم ديكتاتور بزرگ باشد كه مجالي براي انتقاد از جامعه آلمان و ايتاليا در آن دوره شد.
ايده‌هاي فاشيستي تبديل شد به همين مقياس. معمولا حضور ناگهاني يك فرد يا يك گروه در سرزمين ديگر مي‌تواند فرصت مناسبي براي بيان ايده‌هايي باشد كه نوك پيكان آن به سمت ايجاد نگرش‌هاي انتقادي از جامعه هدف است. شايد اگر بخواهيم از توليدات تلويزيوني مثالي بزنيم بهترين مثال مجموعه شب‌هاي برره باشد كه حضور يك روزنامه نگار (كيانوش) در ناكجا‌آبادي به نام برره، باعث آشنايي مخاطب تلويزيون با سرزميني به نام برره شد كه در آن سرزمين ضد‌ارزش‌ها تبديل به ارزش شده است. دروغ گفتن و كلاه‌برداري كردن زرنگي تلقي شده و حرف اول و آخر را نه قانون كه زور بازو و يا تزوير مي‌زند. به راستي با تأمل در روابط مردمان در برره نمي‌توان به اين نتيجه رسيد كه ناكجا‌آباد برره جزيره‌اي بزرگ در دل خلقيات مزموم خود ماست؟
مسافران نيز با چنين پيش‌فرضي توليد شده است و نويسندگان اين سريال دقيقا براساس همين الگو عده‌اي را از يكي از كرات فضايي وارد داستان كرده‌اند كه البته در وهله اول كودكانه مي‌نمايد اما به‌تدريج وضع عوض مي‌شود. اينكه عده‌اي براي ارزيابي عملكرد زميني‌ها وارد سياره زمين و آن‌هم درست در قلب تهران شوند تا براساس نتايج ارزيابي در مورد نابودي يا بقاي زميني‌ها تصميم بگيرند، چيزي به جز زمينه‌چيني براي خلق يك كمدي انتقادي نيست، اما اين پيش‌فرض در عمل مخصوصا در قسمت‌هاي ابتدايي چندان رخ نمي‌نمايد و مسافران از سطح انتقادات جزئي و روايت حرف‌هاي بي‌ضرر مثل خوشمزه‌بودن چلوكباب، پول‌دوست بودن برخي از زميني‌ها و… . چندان فراتر نمي‌رود (البته بايد پذيرفت كه ساخت آثار هنري انتقادي چندان هم كار ساده‌اي نيست).
در حقيقت آن چيزي كه باعث قوام يافتن و ماندگار شدن يك كمدي انتقادي مي‌شود، در مسافران نسبتا كمرنگ است و با وجود برخي نقاط قوت مثل بازي‌ها اين سريال چندان نتوانسته است آن‌طور كه انتظار مي‌رفت حتي تا قسمت‌هاي مياني در جلب نظر مخاطب موفق عمل كند. از طرف ديگر يكي ديگر از نقاط ضعف اين سريال به ساختار توليد در تلويزيون ما بر مي‌گردد و آن ضعف در ارائه جلوه‌هاي ويژه مناسب است.
در سريالي كه يك پاي آن موجودات فضايي هستند طبيعتا جلوه‌هاي ويژه جزو انتظارات نرمال مخاطب است و ارائه ضعيف اين تكنيك ( كه البته قوي آن هم در اين ساختار توليد انتظار نمي‌رود) سريال را دچار يك ضعف ناگزير مي‌كند؛ ضعفي كه مسافران نيز با آن دست به گريبان است و تمهيداتي مثل به گوش رسيدن صداي ماشين از شهاب و… نيز چندان دلچسب نيست.
اما در كنار آن بازي‌هاي روان و پذيرفتني به‌خصوص از جانب حسن معجوني و سحر دولتشاهي باعث شده است كه سريال مسافران از بحران عدم‌رضايت مخاطب كه در قسمت‌هاي ابتدايي به آن مبتلا بود سر بلند بيرون بيايد و بتواند رضايت نسبي مخاطب را در قسمت‌هاي مياني به دست آورد چرا كه سريال مسافران در قسمت‌هاي ابتدايي كه بيشتر به معرفي شخصيت‌ها و موقعيت مي‌پرداخت بسيار سطحي و كودكانه مي‌نمود اما با گذشت چند قسمت با ارائه داستان‌هاي جالب توجه از تضاد بين زميني‌ها و فضايي‌ها و
معلوم شدن هدف سريال از ارائه اين تضادها، استقبال مخاطب از آن بيشتر شد.
از طرف ديگر قسمت‌هايي مثل داستان دروغ گفتن زميني‌ها يا قسمت وانمود كردن و ايده‌هاي خوبي مثل ورود شازده كوچولو به داستان و ارائه كله‌پاچه به او به جاي بره‌اي كه دنبالش است و يا شكار غذا توسط شهاب و بالاخره ارائه گزارش‌هاي جذاب آخر هر قسمت به كنفدراسيون توسط بهرام، از امتيازات خوب اين سريال محسوب مي‌شود كه تا حدودي مخاطب را راضي نگه مي‌دارد و اوقات خوشي را براي وي فراهم مي‌كند.در حقيقت مسافران پيش از آنكه سريال خوبي باشد نشان‌دهنده تلاش رامبد جوان به‌عنوان كارگردان براي كشف قالب‌هاي جديد و نوآوري است.
رامبد جوان كه در عرصه بازي همواره خود را طالب هنجارشكني نشان داده است با سرعت كمتري در حال پيدا كردن راهي براي ارائه انرژي‌هاي خود در عالم كارگرداني است چرا كه گويا بازي و يا حتي ساخت تيزرهاي تبليغاتي نتوانسته است او را اقناع كند و طبيعتا تلويزيون هم فرصت خوبي است براي كساني كه در عرصه شاد كردن مردم سابقه و پيشينه خوبي دارند.

0 نظرات:

ارسال یک نظر

مطالب قبلي