افشین

۱۳۸۸/۰۷/۰۴ | برچسب‌ها: | 1نظرات

 

افشین در 6 می 1978 (  اردیبهشت سال ۱۳۵۷  ) در یکی از شهرهای زیبای ساحلی دریای خزر به دنیا آمد.در بچگی تلاطم و خروشی مانند آبهای عمیق دریاها جریان داشت،تا زمانی که در نوجوانی با فراگرفتن پیانو و گیتار ،اولین آهنگ و آواز خود به نام کوچولوی تنها را ساخت. عشق او به مردم ساده و محتاج باعث شد که درد و رنج اونها را احساس کند. از عشق و فقر و روزهای غمگین جنگ بخواند و آواره شود مهاجرت او به اروپا در سال 1995 دلیلی شد بر به اوج رسیدن احساست و عواطف او چون در تنهایی روزهای غمبار غربت، راحتی و آرامشش را در نواختن گیتار قدیمیش پیدا کرده بود .در همان زمان افشین داستان غربت و دوری از وطن خود را به آهنگی به نام بوی بارون در آورد افشین در سال 1999 به دنیای حرفه ای موسیقی پیوست. ترانه های ساده ی مردمی او به انضمام استیل های مختلف موزیک ،برای این خواننده جوان این موقعیت را بوجود آورد که قلب ایرانی های سراسر دنیا را تسخیر کند
از هفت سالگی به همراه خانواده‌اش در تهران زندگی کرده. ۱۰ ساله بود که گیتار دستش گرفت ( به تشویق شوهر خاله‌اش، کیا ) و شعر گفت و آهنگ ساخت.سال ۱۳۷۴ با خانواده‌اش به آلمان ( شهر مانهایم ) مهاجرت کرد و موسیقی رو جدی تر ادامه داد  . نیتجه این شد که در سال ۱۳۷۸ با شرکت پارس ویدیو قرارداد امضا کرد و آلبوم " بوی بارون " به بازار اومد. دومین آلبوم افشین، " ستاره " سال ۱۳۸۱ به‌وسیله شرکت ترانه بیرون آمد. این اولین کاری بود که با k.o.‏ یعنی همون تهیه کننده‌اش در آلمان، ساخت. آلبومی که بیشتر از همه صدا کرد، آلبوم " آس و پاس " افشین بود که یکسال پیش (۱۳۸۳) بیرون آمد و شهرت افشین رو جهانی کرد. آس و پاس " مخلوطی از موسیقی رقصی، هیپ هاپ و ریتم‌های ایرانی و رپ آلمانی بود؛ کاری به معنای واقعی کلمه جذاب و متفاوت با اونچه که در بازار موسیقی ایرانی وجود داشت.
عکس کودکی افشین :

عکس افشین با خانواده اش :

مصاحبه ی  بهزاد با افشین :
مدتیه که از افشین هیچ خبری نیست!!! تمام کنسرتهای تابستون رو منتفی کرده. بمناسبت تولدش که ۱۶ اردیبهشته پرس و جو کردیم و بالاخره کنار خلیج فارس پیداش کردیم. ولی بستری !
بهزاد: احلاً و سهلاً افشین! همه نگران حالت هستیم. می گن تصادف کردی، شایعات زیاده ولی راستشو خودت بگو.
والا شایعات درباره تصادف و مردن و .... که خیلی هست و این بار شایعات معمول مارو کشت! من در آلمان که بودم از بچگی یک بیماری داشتم ( اسمش خیلی خارجیه باور کنید به درد هیچ کدوم از من وشما نمی خوره! ) که در واقع انحراف ساق پا هست که شکل پا رو پرانتزی می کنه. خواستم در آلمان عملش کنم ولی یکی از دوستای ایرانی من دکتر نادر مطلبی که متخصص اینکاره به من پیشنهاد داد که به دوبی برم، و ایشون هم بیاد منو معاینه کنه و اگر صلاح می دونست منو همونجا عمل کنه.
بعد از معاینه معلوم شد که کیست استخوانی که ممکنه وخیم هم باشه توی زانوی پای راست من هم هست که باعث شد دکتر سریع تصمیم به عمل بگیره. یک روز بعد از معاینه در مرکز طبی تخصصی دوبی، امکانات عمل رو در اختیار ما گذاشتن. من شش ساعت و نیم در اتاق عمل تحت جراحی بودم و الان هم حدود ۱۲ روزه که روی تخت هستم.
پس قراره مدت طولانی تحت نظر باشی؟
مدت زیاد که ... والا مشکل یکی نیست
اول : دو ماه روی تخت مریض هستم و تکون هم نمی خورم
دوم: بعد از دو ماه روی تخت بودن، نزدیک چهار ماه روی صندلی چرخدار اسیر هستم
سوم : اینکه تولدم هم که نزدیکه و باید اونرو روی تخت جشن بگیرم دیگه
افشین بیمارستان هستی یا خونه گرفتی؟
راستش یک خونه در جمیرا گرفتم که کنار دریا هم هست و بوی دریا رو همیشه حس می کنم ولی خب متاسفانه نمی تونم دریا برم
با پدر و مادرت هستی یا تنهایی؟
صلاح ندونستم توی این شرایط پدر و مادرم منو ببینن. حسین دوست صمیمی و بهترین رفیق منه که با من اومده و دیگه داره از دستم دیوونه می شه!
روی تخت و تو تنهایی به چی فکر می کنی و توسرت چی می گذره؟
حقیقتش نمی تونم فکر کنم این دوماه چطور باید بگذره، با این درد بعید بدونم که بشه تحملش کرد. چیزیه که آدم تا تجربه نکنه نمی فهمه. حالا درد عزیزانی که تو جبهه ها پاهاشون رو از دست می دادن می فهمم و همه کسانی که به نوعی با معلولیت درگیرن رو می فهمم. قدر سلامتی حسابی دستم اومده و می بینم کسانی که زندگی و سلامت عادی دارن چقدر باید شکرگزار خداوند باشن. و خلاصه از درد روزی ده بار می میرم و زنده می شم. ولی مطمئنم اگر یکبار دیگه روی پاهام بتونم بایستم و راه برم، قدر خیلی چیزهایی که قبلاً نمی دونستم رو می دونم.
آیا ویدئویی داری که تو این مدت بیرون بیاد؟
قبل از اینکه بیام به دوبی ویدئو آهنگ "خیلی وقته" رو ضبط کردم، البته دیگه خودم دنبالش نیستم ولی فکر کنم تا یکی دوهفته دیگه بیرون بیاد .
خب با این مشکلات مطمئناً یکسالی رو از صحنه دور خواهی بود، ولی بعد از بهبودی دیگه افشین نو و صفر کیلومتر رو خواهیم دید، افشین دو! افشین یک که خوانندگی رو کنار گذاشت....
فعلاً تنها آرزوی زندگی من اینه که دوباره بتونم راه برم.
افشین تولدت روز ۱۶ اردیبهشت رو هم حسابی تبریک می گم
مرسی جای همه رو توی این اتاق خالی می کنم. البته جون ندارم بلند شم شمعها رو فوت کنم .

1 نظرات:

شقایق گفت...

دوست دارم خیلی بحالی اما بعضی اهنک تون خیلی بیمزه است دوستدارشماسحر

ارسال یک نظر

مطالب قبلي