گفتگو با ژاکلين دختر ويگن

۱۳۸۸/۰۷/۰۴ | برچسب‌ها: | 0نظرات

ژاکلين دختر ويگن ميگويد :" ويگن اينقدر فدائی مردم بود که بخاطر کنسرتهای اروپاش قرار جراحيشو عقب انداخت و به اين خاطر سرطان پيشرفت کرد . بعد از اينکه مثانه اش رو برداشتن هم فايده ای نکرد و سرطان رسيد به استخوانش "
"ولی تا آخرين لحظه نگذاشت که ما روحيه مون رو ببازيم. مثل يک قهرمان با دردش جنگيد و حتی آه نکشيد."
"ويگن روزهای آخر رو با خانواده گذروند و فقط در اين دوران بود که ما حس کرديم که پدر داريم چون بيشترعمرش رو مثل يک هنرمند زندگی کرد و هميشه با مردم بود."
"ويگن تا آخرين لحظه آرزو داشت که آخرين کنسرتش رو در ايران در ميدان شهياد ( آزادی) اجرا کنه ولی هيچوقت به آرزوش نرسيد."
گفتم بهش دوست دارم*توخوابومرگ وبیداری*فدای یه تار موهات*که تو منو دوست نداری
اون ندید اشکای منو*یه بار بهم نگفت نرو*به قلبی که داره ترک*میگفت برو خوب به درک
گفتم گلم بمون نرو*نرو به روم نبند درو*نه اون غرورسرش میشد*نه اعتماد نه التماس
حیف عاشق کسی شدن*که عاشق غریبه هاست*اون میخواست که من بیفتم به زانوش
برو نفرین نمیکنم من*خاطر خواهی دروغ بود حتما*یادته گفتی سهم مون*از زندگی جداجدا*
حرف تو رو چشم منه*امااونم دست خداست*ولی بدون پشت سرت*هنوزم دستام به دعاست


0 نظرات:

ارسال یک نظر

مطالب قبلي