اس ام اس و جک درهم تیر 89( سری بیست و نه)

۱۳۸۹/۰۴/۲۰ | برچسب‌ها: | 0نظرات

The image “http://www.javanmob.ir/image/sms-jock.gif” cannot be displayed, because it contains errors.


یارو میره توی یه طویله که پر از خر و الاغ، با خودش گفت:عجب آینه کاری قشنگی هااا



تو رو به قیمت جون ؛ به همین یه لقمه نون تو رو به ماه آسمون ؛ به عاشقای بی نشون تو رو به حرمت چشمهات ؛ به همه ی مقدسات ؛ تو رو به خود خدا ؛ به هق هق شبونه هات ؛ قسمت میدم، جوراب هاتو بشو خفمون کردی


اگه یکی با گاری دنبالت کرد اصلا نترس ؛ نون خشکیه اونم فهمیده با نمکی!


غبار از چهره ی نازت بگیرم یک شب پرده از رازت بگیرم تو در چشمان من یک سیب سرخی خدا قسمت کند گازت بگیرم!!!


آدما وقتى از هم دورن واسه هم SMS می فرستن
من واسه تو که تو قلبمى چى بفرستم؟ ها؟



ΩΘΞΨΓΔΦΛΣΔ
به یک زبان باستانی نوشتم دوستت دارم
فکرشو بکن… از اون قدیما دوستت داشتم!


ملت غیور ایران بار دیگر ثابت کردند که نه تنها آنفلونزای مرغی و خوکی تاثیری بر آنها ندارد، بلکه حتی آنفلونزای خرسی و گاوی هم آنها را از پای درنخواهد آورد. تنها چیزهایی که می تواند مردم ایران را از بین ببرد، مسافرت با هواپیما، رانندگی با اتومبیل و شرکت در راهپیمایی‌های مسالمت آمیز است!




اولي: زودباش قطار ميره
دومي :کجا ميخواد بره بليط دست منه

يه کوره مي ره آشپزخونه، دستش مي خوره به رنده، مي گه: اين چرت و پرت ها چيه اين جا نوشتن

يه روز يزديا ميان تهرون ، به تهرونيا مي گن: شما چرا از ما يزديا جك نمي سازين و فقط جك هاتون از غضنفر و قوچعلي يه؟
تهرونيا مي گن : شما هم بايد يه سوتي بدين ، بعدا برا شما هم جك مي سازيم.
خلاصه بعد از مدتي يزديا ميان تهرون مي گن: آقا بيايين يزد ، ما وسط كوير سد زديم. تهرونيا ميرن يزد كه سد رو ببينن و از يزديا جك بسازن. ميرن وسط كوير ، مي بينن بله، يه سد وسط كويره ، يهو نگاه مي كنن ، مي بينن بالاي سد غضنفر و قوچعلي نشستن دارن ماهي مي گيرن

ضایع شدن در چت!!!
پسر : سلام،خوبی؟ مزاحم نيستم؟
دختر: سلام، خواهش می کنم asl plz ؟
پسر : تهران/وحيد/۲۶ و شما؟
دختر‌: تهران/شقایق/ ۲۲
پسر: اِ اِ اِ ، چه اسم قشنگی! اسم مادر بزرگ منم شقایقه
دختر: مرسی! شما مجردين؟
پسر: بله. شما چی؟ ازدواج کردين؟
دختر: نه، منم مجردم. راستی تحصيلاتتون چيه؟
پسر: من فوق ليسانس مديريت از دانشگاه MIT آمريکا دارم. شما چی؟
دختر : من فارغ التحصيل رشته‌ي گرافيک از دانشگاه سُربن فرانسه هستم.
پسر: wow چه عالی! واقعا از آشناييتون خوشحالم.
دختر : مرسی. منم همين طور. راستی شما کجای تهران هستين؟
پسر: من بچه‌ي تجريشم. شما چی؟
دختر : ما هم خونمون اونجاس. شما کجای تجريش می شينين؟
پسر: خيابون دربند. شما چی؟
دختر : خيابون دربند!؟ کجای خيابون دربند؟
پسر : خيابون دربند، خيابون...... کوچه...... پلاک......، شما چی؟
دختر: اسم فاميلی شما چيه؟
پسر: من؟ حسينی! چطور!؟
دختر: چی؟ وحيد تويی؟ خجالت نمی کشی چت می کنی؟ تو که گفتی امروز با زنت می خوای بری قسطای عقب مونده‌ي خونه رو بدی! مکانيکی رو ول کردی نشستی چت می کنی؟
پسر : اِ، عمه ملوک شمائين؟ چرا از اول نگفتين؟ راستش! راستش!
دیشب می خواستم بهتون بگم امروز با فريده....، آخه می دونين...........
دختر : راستش چی؟ حالا آدرس خونه‌ي منو به آدمای توی چت ميدی؟ می دونم به فريده چی بگم!
پسر: عمه جان ! تو رو خدا نه! به فريده چيزی نگين! اگه بفهمه پوستمو میکّنه! عوضش منم به عمو فريبرز چيزی نمی گم!
دختر:‌ او و و و م خب! باشه چيزی بهش نميگم. ديگه اسم فريبرزو نياريا!
راستی من بايد برم عمو فريبرزت اومد. بای
پسر: باشه عمه ملوک! بای......


0 نظرات:

ارسال یک نظر

مطالب قبلي