چگونه عقایدمان را تغییر دهیم؟

۱۳۸۸/۰۸/۱۰ | برچسب‌ها: | 1نظرات

بزرگترین نقطه شکاف زندگی افراد زمانی است که باورهایشان را تغییر می دهند. احتمالاً از خودتان می پرسید چطور باید عقیده تان درمورد یک چیز را تغییر دهید؟ درست است؟ این جزء طبیعت انسان است که از چیزی که موجب ناراحتی و رنج او می شود اجتناب کند. پس یکی از موثرترین راه ها برای تغییر یک باور این است که مغزتان را با درد و رنج توام با باور موجود عجین کنید. باید از ته دل احساس کنید که این باور نه تنها موجب غم و رنج شما در گذشته شده است، بلکه در زمان حال هم برایتان ناراحت کننده است و مطمئناً در آینده نیز همین منوال را دنبال خواهد کرد. دوم اینکه، باید شکل گیری یک باور جدید را با یک لذت وصف ناشدنی در ذهنتان همراه کنید. این الگوی ابتدایی است و آنقدر باید تکرار شود تا تغییرات قابل توجهی در زندگیتان ایجاد کند. نباید هیچوقت روانشناسی طبیعی انسان را فراموش کنیم که هرکاری که می کنیم یا از سر نیاز به دوری از درد و رنج است یا از میل به دست یافتن به لذت و خوشی و اگر هر چیزی را توام با درد و رنج در ذهنمان تصور کنیم، دیگر دست از آن فعالیت برخواهیم داشت.

در مرحله دوم باید در خودمان شک ایجاد کنیم. اگر واقعاً صادق باشید، قبول می کنید که باورهایی در گذشته داشته اید که با اعماق وجود از آنها دفاع می کردید اما حالا از قبول آن خجالت می کشید. اما این تغییر ناگهانی چطور در شما اتفاق افتاده است؟ چه بر سر باورهایتان آمده؟ احتمالاً چیزی باعث شد که به آنها شک کنید، درست است؟ ممکن است یک تجربه در زندگیتان سیستم عقیدتی قبلیتان را تهدید کرده باشد. ما تجرییات بسیار زیادی در طول زندگی به دست می آوریم که باعث می شود باورها و عقاید سابقمان را زیر سوال ببریم.

اما همیشه هم یک تجربه جدید با تغییر باورها همراه نیست. گاهی اوقات خیلی ها تجربیاتی به دست می آورند که مستقیماً با باورهای قدیمیشان تناقض دارد اما باز هم تمایلی به تغییر ندارند. پس نتیجه می گیریم که تجربیات جدید فقط زمانی ایجاد تغییر می کند که باعث شود باورهای قدیمیمان را زیر سوال ببریم. وقتی عقاید سابقمان را سبک و سنگین می کنیم، این احتمال وجود دارد که بفهمیم آنچه که طی سالیان دراز ناآگاهانه باور داشتیم مبتنی بر پیش فرض هایی نادرست بوده است. مثل این است که بخواهیم چیزیکه در دیوار فرو رفته را بیرون بکشیم. چون نمی توانیم آنرا مستقیماً بیرون بکشیم مجبور می شویم که دیوار دور آن شیء را خراب کنیم تا بیرون بیاید. این استراتژی درمورد باورهایمان هم صادق است. باید ببینیم این باورها روی چه ستونی استوار هستند. وقتی شروع به لرزاندن آن ستون می کنیم دیگر آن احساس گذشته را نسبت به آن عقیده نخواهیم داشت و این آغازی است برای تغییر.

1 نظرات:

ناشناس گفت...

ممنون

ارسال یک نظر

مطالب قبلي