داستان کوتاه برای آخرین بار

۱۳۸۹/۰۳/۱۳ | برچسب‌ها: | 0نظرات





http://idinrex.persiangig.com/image/21.JPG


دخترو پسری با سرعت 120کیلومتر سواربر موتور(دختر:آرومتر من می ترسم.....پسر : نه خوش میگذره.....دختر : نه نمی گذره خواهش می کنم خیلی وحشتناکه.....پسر : بگو دوسم داری.....دختر : باشه باشه دوست دارم حالا خواهش می کنم آرومتر.....پسر : حالا محکم بغلم کن).....(دختر بغلش کرد)( پسر :می تونی کلاه ایمنی منو برداری بذاری سرت؟؟؟اذیتم میکنه) (روزنامه های روز بعد => موتور سیکلتی با سرعت 120 کیلو متر در ساعت به ساختمانی برخورد کرد.موتور 2 نفر سرنشین داشت اما تنها یکی نجات یافت و دیگری جان باخت.....حقیقت این بود پسری که سوار موتور بود متوجه شد ترمز بریده اما نخواست دختر بفهمد در عوض خواست که یک بار دیگر بشنود که دوستش دارد((برای آخرین بار))

0 نظرات:

ارسال یک نظر

مطالب قبلي