بیوگرافی علیرضا نیکبخت واحدی

۱۳۸۸/۰۷/۱۲ | برچسب‌ها: | 0نظرات

آغاز يک راه طولاني
بازي هاي خوب و فيزيک مناسب، موجب درخشش او در مسابقات آموزشگاهي شد. سر از تيم باشگاهي راوند درآورد و بعد از 2 ماه تمرين، در اولين مسابقه باشگاهي در سطح جوانان مقابل ابومسلم، معتبرترين تيم فوتبال خراسان، به ميدان رفت. پيروزي 3-1 آن مسابقه براي عليرضا شيريني ديگري سواي اولين موفقيت در مهمترين گام داشت، او هر 3 گل اين بازي را براي تيمش زد اما از آن هم مهمتر، ديده شدن و دعوت به پوشيدن پيراهن راه راه مشکي و قرمز ابومسلم بود. در ابومسلم هم همين حکايت تکرار شد، در همان اولين مسابقه در ليگ سال 1377، آنقدر درخشيد که به تيم ملي جوانان دعوت شد. بعد از اتمام مسابقات جوانان، به تيم ملي اميد دعوت شد و حضور همزمان در تيم اميد و ابومسلم در ليگ، راه او را براي پيشرفت باز کرد. يک بازي درخشان در ورزشگاه آزادي تهران مقابل استقلال تهران، تيرخلاصي بود بر ترقي عليرضا. اميرقلعه نوعي که مربي تيم اميد در کنار حميد درخشان بود، او را به استقلال دعوت کرده بود اما دست دقايقي بعد از سوت پايان آن مسابقه بود که خبر رسيد، عليرضاي 18 ساله به تيم ملي بزرگسالان دعوت شده است.
تولد دوم، طلوع يک ستاره
منصور پورحيدري او را به بازيهاي آسيايي بانکون نبرد اما در بازگشت به استقلال، پذيرايي از اين تازه وارد مشهدي را به عهده گرفت. عليرضا در سال 1378 قراردادي 5 ساله با استقلال بست، همان قراردادي که چون ارديبهشت 83 به اتمام مي رسد، اين روزها اين همه جنجال برپا کرده است. 3 ماه تمرين با يکي از دو بزرگ فوتبال ايران با حول وولاي ستاره شدن يا محو شدن گذشت. در تمام اين مدت( بهار و تابستان 78) عليرضا هر شب بعد از تمرين در خوابگاهي واقع در خيابان لارستان تهران که باشگاه براي شهرستاني ها در نظر گرفته بود، خوابهاي طلايي مي ديد. سرنوشت براي او راه موفقيت در نظر گرفته بود و اين چنين عليرضا از همان نخستين بازي و نخستين فصل حضورش در استقلال، مهره ثابت تيم شد. درست مثل راوند و ابومسلم.
ميروسلاوبلاژويچ
پيرمرد کروات در سال 1379 با يک نظر، عليرضا را به خاطر سپرد. او تيم ملي را براي حضور در معتبرترين ميدان ورزش جهان آماده مي کرد.عليرضا در تمام روزهاي سخت اردو، سرحال و شاداب بود و در برابر تيم ملي اسلواکي با گل بي نظيري که زد، جاي خود را در ترکيب فرشتگان چيرو با شماره 11 تثبيت کرد.ايران به جام جهاني نرسيد اما ديگر ستاره متولد شده بود. عليرضا بعد از حذف تيم ملي زيرخاکستر اين شکست محو نشد، او در بازگشت به دنياي فوتبال و مسابقات، در واپسين ثانيه هاي مسابقه استقلال الاتحاد عربستان در جام باشگاههاي آسيا جفت پا به هوا برخواست و در ارتفاع 210 سانتيمتري( يک وجب بالاتر از ديرک افقي دروازه) با سر، شوتي محکم به توپ زد که تور دروازه و ورزشگاه لبريز از مردم و تيم الاتحاد را به يکباره فرو ريخت.
ستاره خاص
نيکبخت با همه بازيکنان فرق داشت. استيل منحصر بفرد با حرکات خاص او از وي چهره اي به يادماندني ساخته بود. او که همه ويژگيهاي يک ستاره را از بعد فني داشت، با ساده ترين و سالم ترين روش ها به مقام ستاره اي رسيد. مثلاً او براي شادي بعد از گل کارهاي خاص مي کرد. هنوز تصوير آن شماره گرفتن او با استوک هاي کفش فوتبالي اش در ذهن هاست. يا دوئل انگشتي اش با احمد مومن زاده! نيکبخت در خارج از زمين هم رفتارهاي يک ستاره را پيش گرفت. لباس هاي خاص که همگي در يک صفت، آمدن به او، مشترک بودند. وقتي در کنار عينک هاي مدرن، موهاي آراسته، اتومبيل هاي مد روز، عطرهاي خاص و زينت آلات مردانه عجيب قرار گرفت از علي نيکي ستاره ساخت.
ستاره روي جلد
علي نيکي از تابستان 80 به جلد نشريات چسبيد! عکس ها و ژست هاي مختلف، تيترهاي گاه عجيب، روابط او با مهره هاي مشهور سينما و تلويزيون، چهره فتوژنيک و رفتار ستاره وار او، همگي مطلوب نشريات بود. او هر روز حداقل روي جلد 30% از نشريات خودنمايي مي کرد و خيلي زود همه رقبا را از عرصه خارج کرده و خود يکه تاز عرصه ستاره ها شد.
آنچه به دوام ستاره بودن عليرضا کمک کرد، رفتار کنترل شده و فارغ از هر گونه غروري بود که پاي عليرضا را به کارهاي خيريه باز مي کرد. هرگز گرد مجالس و شب نشيني هاي آنچناني نچرخيد و هيچ وقت اجازه نداد شايعات خانمانسوز پيرامونش به وجود بيايد. عليرضا خيلي مواظب اطرافيانش بود و تا کسي را کاملاً نمي شناخت، خارج از دايره ادب و معاشرت معمولي با او گرم نمي گرفت. به اين ترتيب او جمع دوستانش را در حقيقت به شکل هوشمندانه اي گلچين کرد و هرگز نه خود کاري کرد که ناپسند عرف باشد و نه اجازه داد اطرافيان با چنين اشتباهاتي به شهرت او لطمه بزنند.
در کنار همه اينها، عليرضا از نظر فني و حرفه اي هم هيچ گاه اجازه نداد کسي از کنارش سبقت گرفته و او را جاي بگذارد.
ستاره متعادل
نيکبخت در همه اجزاي زندگي، ستاره اي متعادل است. او به همان اندازه که به لباس اسپرت اهميت مي دهد، اهل رسمي پوشيدن هم هست. موهايش را بلند
مي کند و گاه تا 200 گرم ژل مي زند اما يک باره هم در همين ناباوري موها را بدون هيچ مقاومتي کوتاه مي کند و عين محصل ها، شانه کرده مي گردد! او تميزي را دوست دارد، عاشق لباس هاي نو است اما به همان اندازه که خرج مد روز مي کند، از بخشيدن به ديگران هم غافل نيست. همين مسئله باعث شده هرگز کسي به شيک پوشي و خوش پوشي او خرده نگيرد.
اهل ميهماني رفتن نيست. البته حساب جمع هاي دوستانه و فاميلي جداست اما در اين نوع ميهماني ها، او براي حاضران فقط" عليرضا" است نه نيکبخت ستاره. هرگز جايي نمي رود که از او به خاطر نيکبخت بودن، دعوت کرده باشند. در عوض، بدون دعوت و سرزده مرتب در پرورشگاه ها، آسايشگاه هاي سالمندان، خيابان ها، پارک ها، فروشگاه ها و مجالس خيريه مخصوص جمع آوري کمک و اعانه براي مستمندان حضور يافته و طوري رفتار مي کند که همه معمولي بودن او را باورکنند اين هم يکي از دلايل ماندگاري ستاره بخت اوست که هيچ وقت نيرويي را عليه خود تحريک نمي کند.

در خلوت يک ستاره
اهل مطالعه نيست ولي عاشق سينماست. سيستم صوتي، تصويري اش هر کجا که باشد، کامل است و معمولاً هفته اي 2 يا 3 فيلم مي بيند. بيشتر فيلم هاي خارجي را دوست دارد و با اکثر هنرمندان ايراني، به خصوص کمدين هايي مثل مصطفي راد، جواد رضويان، مهران غفوريان و مجيد صالحي رابطه دوستانه و رفت و آمد دارد.
از بچگي چون در منزل خواهر و برادران کوچک را نگهداري مي کرد، عاشق بچه داري بود و هنوز هم عروسک ها و اسباب بازيهاي آن روزگار، بخش
عمده اي از فضا و دکور منزل او را پر کرده است.
غذاي مورد علاقه او قرمه سبزي است و موز، ميوه محبوب اوست. روزي 2، 3 فنجان چاي مي خورد، البته در منزل و خيلي وقت است دور کافي شاپ را به دليل مشکلات ستاره اي، خط کشيده است.
از قدم زدن خوشش مي آيد و حالا مجبور است در منزل به اين کار بپردازد. موسيقي را دوست دارد ولي نه در مجامع عمومي مثل کنسرت ها! پاي سريال هاي محبوبش مي نشيند .
رنگ محبوبش آبي و قهوه اي است، گل رز را دوست دارد و عکس هاي زيادي را جمع آوري کرده است. محيط زندگي ساکت و آرام را مي پسندد چون تا ساعت 12 ظهر مي خوابد و شب ها هم دوست ندارد دوروبرش شلوغ و پرسر و صدا باشد. عاشق سرعت است و ماشين هاي سريع مثل" بي ام و" و" پورشه" و" آئودي" را مي پسندد. بر عکس از موتور و هواپيما به شدت مي ترسد و حتي المقدور از نقل و انتقال با اين دو وسيله خودداري مي کند.
مارک محبوب لباس او زارا(Zara) و ديزل(Dizel) است. آدامس اربيت(Orbit) مي جود و ادکلن اولترا ويلت 212(Ultra Villet 212) مي زند. کلاً به طبيعت علاقه زيادي دارد و عاشق درخت هاي بلند و فضاي سرسبز است.
نيکبخت زمان زيادي در هر شبانه روز را صرف فکر کردن به مرگ مي کند و گاه و بيگاه سرزده به قبرستان مي رود و در ميان قبرهاي ناشناس مي گردد.
معنويت يک ستاره
نيکبخت برخلاف بسياري از ستاره ها و درست نقطه مقابل شمايل ظاهري و چهره هميشه پر از لبخندش، بسيار با معنويت سروکار دارد. همانطور که در خلوت، اوقات زيادي را صرف تفکر به مرگ و سفر به جهان باقي مي کند، در بسياري از مواقع در محافل جمعي هم مشغول بحث در مورد نيروهاي ماوراء الطبيعی مي شود. خرافاتي نيست اما مثل همه ايراني ها به چيزهايي که از کودکي از پدر و مادر شنيده، اعتقاد دارد. در مدرسه هميشه نمرات بينش اسلامي و انشاء اش 20 بود و او هنوز هم علوم طبيعي را به رياضي ترجيح مي دهد.
ماه محرم براي او ماهي عزيز است. در اقوام و خويشاوندانش، مداح و قاري قرآن زياد يافت مي شود و مرتب در دهه اول محرم در تعزيه هاي فاميلي شرکت
مي کند. ماه رمضان را هم دوست دارد و هميشه از هر فرصتي استفاده مي کند تا خاطرات سفر به مکه و مدينه در ماه رمضان را تعريف کند.
شايد به خاطر همين معنويات قوي زندگي اوست که اصلاً کينه اي نيست. محال است بعد از گذشت 10 دقيقه، بدي کسي به خاطرش بماند. بدترين و سخت ترين خطاها و اشتباهات را به راحتي مي بخشد و خودش هم درست همينطور است، بلافاصله بعد از اشتباه يا خطايي، عذرخواهي مي کند و آنقدر صميمانه اين کار را انجام مي دهد که حتماً پذيرفته مي شود. اهل غرور و اين حرف ها نيست، با آدم ها خيري راحت روبرو مي شود و اهل دستگيري و کمک به خصوص به دوستان است.
امروز
اينک عليرضا در آستانه تکميل 24 سالگي است. خودش اصرار دارد که سال 83 نقطه عطف زندگي او خواهد بود و در هر دو بعد ورزشي و زندگي بايد تصميمات مهمي بگيرد.
در بعد ورزشي عليرضا فعلاً به صورت قرضي در الوصل بازي مي کند. او قراردادش را با استقلال تمديد نکرده و در ارديبهشت ماه، بازيکن آزاد است . عليرضا مي خواهد امسال قراردادي ببندد تا زندگي اش براي هميشه تامين شود. در ميان تيم هاي داخلي هواداران فراواني دارد که تا سقف 500 ميليون هم به او مي دهند. او قصد خريد آپارتماني در ولنجک را دارد و مي خواهد به همراه پدر، توليدي پوشاک در مشهد راه بياندازد و مغازه اي هم در خيابان وليعصر تهران خريداري کند.
عليرضا خارج را فقط براي سفر دوست دارد و از زندگي در غربت بيزار است. حتي تصور زندگي در اروپا يا کشورهاي حوزه خليج فارس، آن هم فقط براي يکسال، براي او غيرقابل تحمل است. او بسيار عاطفي است و هر روز حتماً بايد با خانواده و يکي، دو دوست صميمي تماس داشته باشد. شهر محبوب او تهران است و نيويورک و لس آنجلس را فقط براي سفر مي پسندد! با اين خصوصيات، احتمال تمديد قرارداد او با الوصل بسيار کم است. از طرف ديگر، عليرضا پيش قرارداد 300 ميليون و حقوق ماهيانه يک ميليون تومان را کافي مي داند که اين پول را در ايران هم به او مي دهند پس دليلي ندارد به خارج برود. در بعد زندگي هم، عليرضا قطعاً امسال قصد ازدواج ندارد.
به رغم همه شايعاتي که پيرامون زندگي خصوصي همه ستاره ها وجود دارد، عليرضا فعلاً کانديدايي براي زندگي مشترک ندارد. او از همسر آينده اش خصوصياتي معمولي مي خواهد؛ مثل نجابت، ديانت و خانواده داري. شديداً به قسمت و انتخاب خانواده( مادرش) در مورد همسر آينده معتقد است و محال است بدون نظر موافق خانواده ازدواج کند.
عليرضا حداقل تا 2 سال ديگر مشغول تهيه مقدماتي براي زندگي دائمي مشترک خواهد بود. در دبي هم در برجي 20 طبقه و مدرن، آپارتمان باشگاه الوصل در اختيارش گذاشته شده زندگي مي کند.
فردا
عليرضا قطعاً روزي دوباره به مشهد برمي گردد.او مي خواهد بعد از پايان فوتبالش و درحالي که دغدغه مالي براي آينده ندارد،
به شهر زادگاهش برگردد و دوباره مثل دوران نوجواني در کوچه و پس کوچه هاي عشق و خاطره، دنبال توپ بدود، با همان رفقاي هميشگي.

0 نظرات:

ارسال یک نظر

مطالب قبلي